ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
ز چشمت می روم اما به دل سوگند می ماند
دلم در کوچه و ساباط ها دربنـــد می ماند
تمام لحظه هایی را که با او همسفر بودم
میان آب هایی در دل یک بنــــد می ماند
امانم می رباید اشک های خفته در ذهنم
که عناب لبت دور از من و فرزنـد می ماند
بیاد صبح های زعفرانی شعر خواهم گفت
خوشم با حس شیرینی که درلبخند می ماند
بیاد باغرانت قله ها را فتح خواهم کرد
ولی نام تو در اندیشه ام چون قند می ماند
اگر چه ساقه و برگم هوای تازه می جوبد
ولیکن ریشه ام در عمق این برکند می ماند
چنین گردید تقدیرم که با یاد تو خوش باشم
که یادت چون گلی بر سینه ی دلبند می ماند
مرا از مردمت مهر و ز کاجت حس سرسبزی
به سان خون درون هر رگ و آوند می ماند
ز بیرجند می روم اما دلم بیرجند می ماند
به بیرجند دلم* صد دانه صد پیوند می ماند
اخرین روز در بیرجند
*ترکیب "بیرجند دلم "را در یکی از اشعار زیبای شاعر محترم آقای حسینی مود دیده بودم
به بیرجند دلم در شب رحیم آباد.........
من نگویم تو به من بد کردی
جوی احساس مرا سد کردی
ولی ای دوست نگفتی که چرا
دست یاری مرا رد کردی
شهد همچون عسل باغ مرا
تلخ دیدی و مرا حد کردی
من از این گردنه هم می گذرم
گرچه یک چند مردد کردی
سنگ صبر ارچه به خاک آلودست
یکه بودم تو مرا صد کردی
فرصتی نیست بنالم ز جهان
هر چه کردی به خودت بد کردی