به بهانه ی مستند تالان

به بهانه ی تالان. امشب خودم را به آخرین اکران های مستند تالان می رسانم. فیلم با تاباندن نور در اعماق زمین به آب آغاز می گردد و می خواهد به شرایط امروزین آب های زیر زمینی نوری بتاباند و حقیقتی را بیان کند. با زنگ گوسفندان در گوش ما زنگ بزند و با تارهای عنکبوت تارهای تنیده بر ذهن مان را یادآوری کند. موریانه ها مشغول کارند تا در آخر فیلم دوباره ظاهر شوند و حرف نهایی را بزنند. روستاهای تخلیه شده و قفل هایی که بر درها زده شده اند از مرگ زندگی ناشی از مرگ آب می گویند. سراسر فیلم آگاهی و هشدار است.از گذشته های دور از آن روزها که محمدرضا ریشه به تمرکز و یکپارچگی مزارع زد تا همین امروز که دولتمردان چشم و گوش بسته هر روز با حرفی دهن پرکن همچون انتقال آب از خزر گرفته تا عمان و آب های ژرف ذهن مردم را از واقعیت ها منحرف می کنند. تا دو روزی بیشتر به حکومت شان برسند. باورکردنش اش سخت است که متوسط برداشت آب از آب های زیرزمینی در دنیا ۲۰ تا ۴۰ درصد است و ما بازهم اولیم نه با ۴۱ درصد نه با ۵۰ درصد با ۹۰ درصد. کارگردان بخوبی فهمیده است که بیننده با شنیدن این سخنان سرگیجه می گیرد وقتی که دوربین در خیابان های مشهد می چرخد و سرت گیج می رود و وقتی از کشاورز در مورد آب زیرزمینی می پرسد و او هیچ نمی داند و البته طبیعی است که نداند. آنانکه باید بدانند نمی دانند چه برسد به او. خوب به یاد دارم آن روزها که به خورد مردم بی اطلاع می دادند گندم بکاریم استقلال درو کنیم آنروزها که هر چند نفری دور هم جمع می شدند تعاونی می زدند و برای اینکه از برکات انقلاب بهرمندشان کنند به آنها مجوز حفر چاه حتی در دشت های ممنوعه می دادند. صداهای گریه در گلوی کشاورز وقتی می گوید نمی شود هم خدا فشار بیاورد و هم دولت خبر از بغض های فروخته می دهد. وقتی می گوید ما چکار کنیم ؟ کشاورزی که بزغاله در بغل دارد و آرام و بی حرکت ایستاده از بلاتکلیفی کشاورزی مملکت می گوید.دلش می خواهد بماند و ممنون شهری جماعت نباشد ولی چگونه،مگر می شود. مردم بخاطر بستن چاه غیر مجازشان معترضند مردی به زیر بیل بلدوزر می رود و مرد دیگر از چاه سرازیر می شود و این ها اگر نشانه های بحران نیست نشان چیست. در حالی که در مواردی بعضی دشت ها از سال ۴۶ ممنوعه هستند نمایندگان مجلس بی اطلاع و بی دانش برای سیاست کاری با تصویب قانونی اجازه می دهند چاه هایی که قبل از ۸۵ حفر شده قانونی شود و تمام دزدی های را تایید و راه دزدی های بعدی را بر ملت می گشایند. فیلم می گوید در اروپا فرونشست زمین بیش از ۴ میلیمتر در سال بحران است و ما در مشهد گاهی تا ۳۰۰ میلیمتر در سال فرونشست داریم و چه خوب می گوید مانده اند که نام آنرا چه بگذارند. فیلم به همه جا سر می زند از زمین گرفته تا زمان از واقعیت گرفته تا تخیل از چاله تا چاه از شکاف تا شکار.از مردم تا مسئولین،تا بگوید در سکوت در زیر پای ما پایه های یک تمدن دارد فرو می ریزد. باور کردنش سخت است ولی با دیدن فیلم می فهمی که جای دوری نیست فقط هفت کیلومتری که از نیشابور فاصله بگیری این شکاف را می بینی. فیلم گریزی به جنگ سوریه می زند ومی گوید یکی از دلایل نآآرامی های خشکسالی و کمبود آب بود و با اشاره به درگیری های گوشه و کنار ایران می گوید جنگ شروع شده چشمتان را نبندید. برای من که خود فرزند کویرم خشک شدن قنات روستا را دیده ام ،براداشت غیرمجاز از چاه ها را دیده ام و بارها از مسئولین بی اطلاع و غافل از همه چیز انتقال آب دریای عمان و تاجیکستان را به خراسان شنیده ام حرف ها خیلی ملموس است و چقدر این سخنان خنده دارند آخه با چه قیمتی،با چه شرایطی، برای چه کاری، با چه عواقبی، ولی .. شاید یکی از بهترین گفته های فیلم آنجا باشد که می گوید انگار عده ای مملکت را اجاره کرده اند و می گویند در مدت اجاره باید حداکثر استفاده را ببریم. در نجات افراد حادثه دیده زمانی به نام زمان طلایی داریم که اگر گذشت امکان بازگشت نیست و کارشناس با تاسفی از تمام وجودش می گوید زمان طلایی را داریم هدر می دهیم. اواخر فیلم است که کودکی مشغول بازی و گفتن عباراتی مبهم است شاید می گوید با فردای من چه می کنید و گریزی می زند به ماسه های کویر تا آخر و عاقبت این روند را بگوید. و در انتها دوباره موریانه در زیر زمین مشغول کارند فیلمی که در شروعش موریانه ها مشغول کار بودند، در آخر دوباره به موریانه ها بر می گردد تا بگوید اگر نجنبید به زودی زیر پایتان فرو می ریزد اگر آثار فعالیت موریانه ها را نبینید دیر یا زود فرو خواهید ریخت. و فیلم دوباره با صحنه های تاباندن نور به تونل قنات در زیر زمین به پایان نزدیک می شود و در آخرین صحنه از تاریکی بیرون آمده و به روشنایی می رسد و یاعلی می گوید. با این یاعلی کارگردان می خواهد بگوید من همه چیز را برایتان روشن کردم یا علی بگویید و گرنه ما و شما متهمان فردای تاریخم. ولی آیا کسی یا علی خواهد گفت بعید می دانم فقط باز هم با کلمات و عبارات و حتی با استفاده از همین فیلم عده ای احساسات مردم رابه بازی خواهند گرفت. فیلم می خواهد بگوید همه مقصریم و مدیران بیشتر و حاکمان بیشتر و رهبران بیشتر فیلم می خواهد بگوید در زمان طلایی هستیم وقت نداریم. فیلم می خواهد بگوید کارد به استخوان رسیده و عده ای فقط با مسکن درد را ساکت می کنند. فیلم می خواهد بگوید هنوز راهی هست به نقطه ی بی بازگشت نرسیده ایم. دهقانی که خود زاده ی کویر است و درد کویر را با تمام وجودش درک کرده می خواهد برای همه بازگو کند، کاش مدیران از روزمرگی به درآیند و چشم بر واقعیات بگشایند. او دین خودش را ادا کرده است تا دیگران چه کنند. 

محمود مسعودی ۹۷/۱۰/۲۸ 


به عقیده ی من همه حتی کودکانمان باید این فیلم را بارها ببینند و مدیران باید پوستر آنرا بر دیوار اتاقشان بکوبند. 

نظرات 1 + ارسال نظر
اسوریک 1397/11/02 ساعت 05:32 ب.ظ

عاااالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد