سومین سالگرد وبنویسی

امروز 30 تیر ماه سومین سالگرد وب نویسی و این هفتصد و هفتاد و هفتمین (777)زاده ی وب نویسی هست.

جدای از کیفیت مطالب هرگز فکر نمی کردم دلتنگی ها ،دلناگرانی ها من باعث این تعداد دلنویسی در وبنویسی گردد .

لازم به ذکر است حدود 99 درصد مطالب وبلاگ تولیدی و نطرات ، عقاید و دلنگاری های شخصی من است.

احساس شخصی من این است که دلنوشته ها  از ابتدا تا کنون روند تکاملی را طی کرده است .

بعضی مواقع تصمیم می گرفتم مطالب اولیه و قدیمی را پاک کنم ولی بعنوان بخشی از یک روند آنها را حفظ کردم.

از همه ی دوستانی که به وبنویسی سرزدند چه آنانکه ردی به یادگار گذاشتند و چه آنان که با نگهی و بی نظری از ما گذشتند سپاسگزارم.

قدر قدر

ای خوش آن شمع که تا صبح بنالید  سحر
شعله  بر خود  زد و  از غیر رهانید سحر
ما  که   جامانده ی   اسرار   حیاتیم  ولی
ناز  آن  چشم  که  شوق تو چکانید  سحر
به  دعای  سحری  خانه ی  دل  شاد نمود
به   سجودی کمر  خویش    کمانید  سحر
هر  که  بشکست  دلش در  الف قامت یار
دست   بر حلقه ی  زلف  تو  رسانید سحر
عاشقان    نوش شما  باد  که  در ره طلب
کوبه   بر  در  زده    الغوث   کنانید   سحر
هر   که   در  راه  طلب  راه به جایی ببرد
دل  سر  کوی تو  را  نقطه   گذارید سحر
قدر قدری که یکی هست  و هزارش  دانند
رشحاتیست  که   جز  عشق   نزایید  سحر
به   گمانم  که  سخن  از  الف  و  لام  نبود
فرصتی  هست  که در  خویش نمانید سحر
ساده  در  حلقه ی  قدر  تو به  دام   افتاده
کاش می شد  که به سرحلقه  رسانید سحر

شمع یا پروانه

شمع یا پروانه ام یا اتش سوزان ندانم
عاشقم،معشوق یا یک روح سرگردان ندانم
از زمینم ، اسمان یا آنکه دنیایی فراتر
بلبلم، برگ گلم یا عشق بی پایان ندانم
زین زمینی آدمان بیگانه گردیدم و لیکن
آدمم ، حوا و یا تعبیری از شیطان ندانم
شاعرم، دیوانه ام یا راهی ملکی خیالی
طایرم،طیاره ام یا مرغک طوفان ندانم
گاه در خاک زمینم ،گاه در چال هوایی
خاکیم، افلاکیم یا طفل نافرمان ندانم
بس که چرخیدم میان کهکشان آدمیت 
ثابتم، سیاره ام یا نور خود گردان ندانم
زودتر باید حساب لحظه هایم را بسنجم
ساده ام، آواره ام یا مشکل پنهان ندانم

روی ماه

موج اگر برخود نپیچد  مرده  است

گر ز ساحل لب نگیرد مرده  است

ساحل ار تنها نشیند  با   خودش

دل ز  دریایی  نگیرد  مرده   است

گر صدف  بگریزد  از دریای   عشق

گر چه با ساحل نشیند مرده است

ماهی   زیبا  به  ابی  زنده  است

خاک  پر گل  گر ببیند  مرده  است

ساحل و ماهی  و  موج  بی امان

بارش    از ابری  نخیزد مرده است

هر کسی   را روی  ماهی داده اند

شاه اگر  ماهش  نبیند مرده است

"محمود مسعودی(ساده)"

نه دل ارامیم و نه دلواپسیم

نه  دل ارامیم  و  نه  دلواپسیم

نه ز شهر  یار  پا پس میکشیم

هر  که  از مهر  و وفا شد یار ما

تا  ابد  از   جام  او  سرمیکشم

ما  برای  با  تو   بودن  زنده ایم

روز بی تو خاک بر سر میکشیم

شهریار    قلب های   خسته ای

کی ز پشت بام  تو  پر میکشیم

حال تو خوش باد خوشتر حال ما

تا خیالت را  به  ساغر  میکشیم

"محمود مسعودی(ساده)"

بی جاذبه ی ماه

دلتنگ ترین ساحل  دریا هستم

وقتیکه بدون  موج تنها هستم

بی جاذبه ی ماه تو ای زیبا رو

افتاده به گل درون رویا هستم

"محمود مسعودی(ساده)"

کشتی عشقت

کشتی عشقت به دریای دلم پهلو زده

لشکر مهرت به شهر سینه ام  اردو زده

طبل  جنگ می آید  از هر سوی  شهر

بس که سربازان تو بر برج و  بر بارو زده

هر طرف  احساس جنگی نابرابر داشتم

تیر مژگان  هم شکنجی بر خم ابرو زده

تیشه ی آهن به جان بیستون افکنده ای

سوز شیرنت به فرهاد دلم  هو هو  زده

صبر و طاقت را ز کام  خلوتم   بگرفته ای

چشم مرواید تو در هر طرف سوسو زده

عاقبت هم ساده را غرقاب دریا می کنی

بی مروت رحم کن بر  این  دل  جادو زده

"محمود مسعودی(ساده)"

اینترنت افیونی مدرن

اینترنت افیونی مدرن

ماده ی مخدر یا همان افیون چه می کند: آری معتاد می کند

معتاد کیست : کسی که از لحاظ جسم و روحی به ماده ای یا چیزی وابسته می شود بطوری که تمام زندگیش را تحت تاثیر قرار می دهد ، گاهی آدمی آنقدر غرق می شود که انگل جامعه و عذاب خود می گردد.

افیون ظاهری دارد و بواطنی

ظاهری آن همان حال و روز معتاد است و مشکلات روحی و چسمیش

ولی باطن ها و به عبارتی لایه هایی دارد که هر کس به فراخور اطلاعات و تفکرش در می یابد.

اولین قدم فراتر از ظاهر ،مصائب شخص و جامعه است که گریبان خودش ، خانواد و فامیل را می گیرد، لایه ی دوم هدر رفتن انرژی یک نیروی جامعه در کوتاه مدت و دراز مدت است و هزینه های مادی و معنوی که شخص و جامعه متحمل می شود جه برای اصل اعتیاد و چه درمان آن و عواقبی که برای یک ملت و یک جامعه دارد .... و در اخر اینکه بدانیم در دامی بزرگ هستیم که قدرت های سیاسی و اقتصادی دنیای امروز در طول سال ها برایمان چیده اند، اغلب ما ظاهر و یا حداکثر جند لایه را می بینیم خیلی کم به عمق قضیه و در مقیاس جهانی فکر می کنیم

حالا چند نکته را برای ورود به بحث افیون اصلی داشته باشیم

افیون نشئه ای دارد که نه تنها مصرف کننده احساس بدی ندارد که از آن لذت می برد

اصل افیون ها برای درمان هستند و نیاز جامعه و مردم و وقتی به بیراه می افتند و فرهنگ استفاده از آنها را نداریم بلای جان خود و جامعه می شوند.

می خواهم بگویم اینترنت افیون است ،افیونی است قوی تر و مخدر تر از هر ماده ی مخدری که زمین به خود دیده است.

چرا؟

 اینترنت  اگر درست استفاده شود بسیار مفید است ،درمان درد است و راهگشا ولی وقتی از حدش می گذرد افیون می شود.

1- جامعه ی هدف اینترنت از هر افیونی وسیع تراست

2- سرعت گسترش اینترنت از هر افیونی بیشتر است و مردم و دولت ها به این سرعت افتخار می کنند.

3- دولت ها برای جلوگیری از گسترش افیون ها تلاش و هزینه می کنند ولی درمورد اینترنت برای توسعه اش هزینه می کنند.

4- گسترش افیون در بین مردم جزو نکات منفی آن جامعه است و گسترش اینترنت جزو نکات مثبت جامعه

5- سن شروع اینترنت از روز تولد است و سن گسترش دیگر افیون ها خیلی بالاتر .

6 دیگر افیون ها حداقل به ظاهر ممنوع هستند و کسی تشویق نمی کند ولی همه اینترنت را تبلیغ می کنند برایش کلاس می گذارند و هر کس مصرف کننده ی بهتری باشد قویتر است.

اینترنت افیونی مدرن و به روز

حالا بیایید لایه های بعدی را ببینیم

کودکانمان بدون تحرک پای اینترنت می نشینند.

بزرگانمان بدون تفکر در اینترنت می چرخند.

بدون کمترین تلاشی همه جا در اختیار ما است و به بهترین اطلاعات دسترسی داریم

از سه بند بالا می توان فهمید تحرک ،تفکر و تلاش را از مردم می گیریم.

از طرفی لذت این افیون باعث می شود آنجنان غرق شوی که گذر زمان را ندانی و تازه دلخوش و سرمست باشی.

با این کودکان و بزرگان فردایمان چه خواهد شد.

و اما لایه ای عمیق تر و وسیعتر

وقتی هر کاری را بدون فرهنگ آن یاد بگیرید بلای جان خواهد شد و شما را از کارهای بزرگتر باز خواهد داشت. اینترنتی که افیون شود جامعه را از تفکر باز خواهد داشت و انرژی جوامع را صرف هیچ خواهد کرد و ما همیشه معتاد خواهیم ماند و دیگران هر روز افیونی جدید برایمان رو خواهند کرد . ما سرمایه هایمان را بدان ها خواهیم داد و آنها هر روز فربه تر و ما هر روز معتاد تر خواهیم شد.

ما غرق در دنیای اطلاعات خواهیم شد از این غرق شدن لذت خواهیم برد و آنها غرق در غرق کردن ما و از غرق کردن ما منفعت خواهند برد.

ما هر روز معتاد تر و آنها هر روز فربه تر خواهند شد

افیون اینترنت هر روز نوع جدیدی را رو می کند مبادا که دلزده شویم.

افیونی قویتر و خطرناک تر از اینترنت در دنیای امروز نمی شناسم.

یکبار دیگر اسیر سرپنجه های باز های جهانی هستیم در حالی که در دنیای افیون زده ی اینترنت غرقیم

افیون اینترنت توهم توطءه نیست سیاست سرگرم کردن ملت ها برای چپاول درازمدت است.


از سر تکلیف یا اجبار

نماز و روزه هامان از سر تکلیف  یا  اجبار

زکات و حج مان از جستن تبریک یا اظهار

نمی بینم خداوندی به عمق کرده ی آدم

ز بس که سفره گستردیم از تزویر یا زنهار

"محمود مسعودی(ساده)"

گل سرخ پیراهن

گل سرخی  که بر  پیراهن  توست

نماد عشق من   در   دامن توست

تو را امشب به باران   می سپارم

از این آتش که در شهر تن توست

"محمود مسعودی(ساده)"

شاید اصلا

هرچه داری از محبت، از صفا، از عاشقی

زودتر تقدیم کن بر لایقی

شاید اصلا صبح فردایی نبود

موسم عشق هویدایی نبود

بخشش و زایش ز یک پیمانه اند

هر دو دل بر صبح فردا داده اند

گر ببخشی بیش می آری به دست

گر بترسی کی شوی از عشق مست

"محمود مسعودی(ساده)"

مسلمان کم شده

درد بسیار است درمان کم شده


دین همان اسلام،مسلمان کم شده

دیگران بی دین،مسلمان گشته اند

ما مسلمانیم و ایمان کم شده

"محمود مسعودی(ساده)"

لوله بندی و قاچاق

جوانمردی رشید و خوب و رعنا

که داشت  فرزندکانی ناز و زیبا

هوس کرد تا  ببندد  لوله اش

همان تک لوله ی فرسوده اش

جو رفت تا پیش مرد لوله بندی

بگفتا   جرم باشد ، گر نخندی

بگفتا رانت و پارتی هم نداریم

فقط یک راه می ماند که دانیم

برو  انبار  را  پر  کن  ز   کاندوم

بزودی آن نیابی دست   چندم

که قاچاق می شود آنهم به زودی

نگویی  که  نگفتیم  یا  نبودی

"محمود مسعودی(ساده)"

از خود به خودخواهی

دلم می گیرد از دست خودم گاهی

که گاهی می رسم از خود به خودخواهی

"محمود مسعودی(ساده)"

تغییر جهان

عمری پی  تغییر جهان  می رفتیم

تغییر  زمین  و  آسمان   می رفتیم

یک عمر گذشت  تا  کنون فهمیدیم

باید به جهان از خودمان می رفتیم

"محمود مسعودی(ساده)"

جدول زندگی

خانه های زندگی را یک به یک پر  می کنیم

هر زمان فرصت  دهد صد بار غرغر می کنیم

عمر  همجون موج می کوبد به دریای  زمان

ما همه  عمر عزیز خویش مفخور  می کنیم

چون صراط مستقیمی نیست در چشمان ما

گه خراسانیم  و گه دل روی سنقر می کنیم

گرگ باران  دیده می نامیم  خود را هر طرف

گر چه در خلوت بسی حس  تهجر می کنیم

ای فلک  افسانه ات روزی به پایان می رسد

ما ولی  هر لحظه  احساس  تنفر می کنیم

تا به اصل  خویش    برگردیم   روزی  لاجرم

روز و شب در آتشی افتاده  گرگر  می کنیم

غفلت از چرخ زمان ما را به ویرانی    کشاند

دلخوشیم اما که داریم  باز کرکر    می کنیم

ساده خوش باش و مگو از طعنه های روزگار

کوتهی از ماست گر بد  خانه را پر  می کنیم

"محمود مسعودی(ساده)"

دل

گر عشق نزاید به چه کار   آید  دل

گر خون  نخورد  بهر چه می آید دل

مفهوم  تمام  زندگانی این  است

زاییدن عشق و کردنش خونین دل

"محمود مسعودی(ساده)"

نگهدار

بلور اشک هایت را  نگهدار

تب سرخ نگاهت را  نگهدار

برای آتش تند امیدم

تمام بوسه هایت را نگهدار

"محمود مسعودی(ساده)"

برای دلبریت

آری دلم برای  دلبری یت تنگ می شود

حتی  سکوت  همدم  آونگ  می شود

برگرد و عاشقانه های مرا مستجاب کن

نازت مرا ترانه ی  هفت رنگ  می شود

"محمود مسعودی(ساده)"

شادی حق ماست

یک مستطیل سبز

آنسوی حجم خاک

یک ملت بزرگ

اینسوی عشق پاک

در جستجوی گل تا اوج می روند

چشم است و ساقشان

دائم دعایشان

ما جمله منتظر

بهر وفایشان

یک گل ،دو گل ،سه گل

فریاد میکشیم

یارب مدد نما

شادی حق ماست

"محمود مسعودی(ساده)"

بنام دین

بنام دین سر فرزند آدم می برد آدم

گناه از آدم است یا دین

چه باید گفت نام این قساوت را

چه باید خواند اهل این شقاوت را

به زیر پرچم دین و به زیر بیرق مذهب

به روی کرسی امت ، به روی منبر حضرت

صدای غرش شمشیر می آید

ضدای تیر بی تدبیرمی آید

گناه از ادم است یا دین

و یا بازیچه ای در دست قدرت ها

که نادانسته در میدان آنهاییم

جمود است این و یا شوق بهشت و دوری از دوزخ

تحجر یا که عشق خاک و کشور و میهن

کدامین حس، کدامین درد ،کدامین قصه و غصه

به آتش می کشد دنیای ادم را

کجا شد دین عشق و دین مهربانی ها

کجا شد ادمیت در بزنگاه تبانی ها

گناه از ادم است یا دین و یا از دیگران دشمن آیین

"محمود مسعودی(ساده)"

اوضاع پیچیده و چند منطوره ی عراق

داستان این روز های عراق بسیار پیچیده و چند منظوره است.

به نظر می رسد برنامه های دراز مدت بازیگردانان جهانی جواب داده و با یک تیر چندین نشان را می زنند.

از طرفی بدون کمترین هزینه ای دشمنان بالقوه ای را حذف می کنند 

از طرفی انها را از کشورهای خودشان خارج کرده و برای ناارامی به جاهای دیگر فرستاده اند.

آتش فرقه گرایی اسلامی را در همه سو هیزم ریخته و حسابی روشن کرده اند.

جندین کشور اسلامی را ویران کرده اند و خواهند کرد که نه برای آنها شاخ شوند و از طرفی هم در دراز مدت با به غارت بردن سرمایه هایشان آنها را باز سازی کنند.

به دنیا می گویند ببینید این ها مسلمانان هستند چقدر خشن هستند و چه می کنند.

از طرفی انبارهای اسلحه را برای پرکردن مجدد خالی می کنند و از طرفی اوضاع رو طوری می چینند که همه دنبال اسلحه باشند.

این وسط هر کی کشته شد بازهم به نفع اوناست، هر جا ویران بشه به نفع اوناست. هر جا نارام بشه به نفع اوناست.

حقیقت تلخیه که امریکا در سوریه در کنار جنگجویان است و در عراق می خواهد بر ضد آنها باشد . 

در دراز مدت تلاش می کنند آتش جنگ را به ایران بکشانند و انرژی و فکر و ذکر ایران را بر این موضوع متمرکز کنند

وای بر ما مسلمانان چه می توانستیم باشیم چه هستیم.


کو مجالی

کو مجالی   تا کنارت  بقچه ی دل  وا   کنم

کو قراری تا به چشمت شعر خود گویا  کنم

آتشی از حسرت ناگفته ها  در سینه است

کو  سرابی   تا   خیالت   راهی  دریا   کنم

"محمود مسعودی(ساده)"

پس...چرا؟

هر صبحدم به خود می گویم:

شاید این آخرین نفس باشد

شاید این آخرین قدم باشد

شاید این اخرین سخن باشد

پس: غصه چرا، غم چرا

این لحظه ی آلوده به زیر و بم چرا

دلخوری از بیش و کم چرا

افسوس که این بخش از حافظه ام خیلی زود "فرمت" می شود

و همه چیز فراموش

و فردا دوباره هجوم

دوباره دلتنگی

دوباره بی قراری

دوباره سکوت

"محمود مسعودی(ساده)"