به هفت ها سوگند

به لحظه های تمنا، به دست ها سوگند
به چشم های تماشا، به دشت ها سوگند
بهشت بی تو برایم جهنمی سرد است
به آسمان و زمینش ،به هفت ها سوگند
محمود مسعودی

قصه ی من و تو

قصه ی من و تو

ماضی ساده  نیست که به سادگی گذشته باشد

 ماضی بعید نیست که در زمان هایی دور تمام شده باشد

 ماضی استمراری نیست که جایی نقطه سرخط قرار گرفته باشد

حال ساده نیست ، حال عجیبیست که تو می دانی و من

قصه ی من ,و  تو 

حال استمراری است که نه ماضی خواهد شد و نه مستقبل

قصه ی من و تو

قصه ی رود و دریا  

قصه ی تلاش برای رسیدن

در آغوش کشیدن 

بعد از عبور از فراز و نشیب هاست

رود از ماضی تا مستقبل به دریا فکر می کند

و در هر حال شوق  رسیدن دارد


فقط سوژه

سوژه ی عکسی ،شعری،جایزه ای می شوی و دیگر هیچ

سوژه ی اشکی، گریه ای ،خاطره ای می شوی و دیگر هیچ

قرار بود امید پدری، مادری ، ملتی  باشی

حالا فقط سوژه شدی ،سوژه و دیگر هیچ

هیچ تلنگری در کار نیست

هیچ وجدانی بیدار نیست

تو آبروی رفته جهانی بر آب

تو آرزوی به باد رفته ی دینی در سراب

ولی خوش بحالت حداقل سوژه شدی

خواهران و برادرانت  حتی شانس آن را هم ندارند

محمود مسعودی


*برای کودک سوری


خودروی ملی ، خیانت؟ (خرید خودرو صفر ممنوع)

خودروی ملی رو هر روزی یه جور تو حلق ملت میکنن
قیمتا هی می ره بالا  ، مگـــــه احساس خجالت میکنن
تا میگی یه کم به فکر مردم و جون و  جووناشون باشین  
تند میگن اینا دارن به کشـــور و ملت خیانت میکنن
نمیگن اونا که با صد تا دلیل و مــــدرک و  وابستگی                  
جنس بنجل میدن،آدم میکشن دارن جنایت میکنن
ما یه عمره  واستادیم  شاید شما پیشرفـــــت کنین
ولی میگین: خوش باشیم،   ،  مردم حمـایت می کنن
 یه بارم ملت در صحــــنه   می خوان  بگن نمی خریم
هی چــــــپ و راست میزنین،میگین عداوت می کنن
ما که امتحان دادیم ،صــــــــــد جا نه  یک جا یا دو جا
ولی راستشو بگم یه عــــــده ای دارن رذالت می کنن
 ما مگـــــــه جونمونو ،  پولمونو از سر میدون آوردیم

که ما زحمــــــــــــــت می کشیم اونا ریاست می کنن

 وقتشه بیدار بشین چشـــــــــــم و گوشا رو واکنین    
میشه گفت مردم دارن یه جــــــــور رفاقت می کنن
 کار امروزو  به فردا  نندازین،چشاتونو زود بشورین
دود میره تو چشمتــــــــــــــون ،حتما اذیت می کنن
 خلاصه از ما شاعــــــــــــرا تلنگره،گفتن و یادآوریه
اینو امروز گفته باشم  فرداهی نگی حسادت میکنن
ما می خوام که خـــــودرومون خودرو* و بنجل نباشه
اونا میگــــــــن همین که هست، تازه رعایت می کنن
حالا انصـــافا، وجــــدانا، شــــرعا، عــــرفا، قانــــــونا
کلا رو قاضـــــــــی کنین ما یا اونا دارن خیانت میکنن
محمود مسعودی
خودرو*=خود روییده

تو ابر جنگل ابری

من از چشم تو افتادم تو از چشمـم نمی افتی
تو آن ابرو و مژگانی که با اشکـــــم نمی افتی
منم شبنم به برگ گل و لیکن شاد و سرزنده
که گر صد بار هم افتم تو از رسمـم نمی افتی
تو ابــــــر جنگل ابــــری که در اوجی و زیبایی
اگر باران نباری هم تو از شبنــــــم نمی افتی
تو همچون همنوردانی گهی دوری گهی نزدیک
ولی از پای اگر افتم تو از مرهــــــــم نمی افتی
تو چون باد خــزان بر من وزیدی تا سقط گردم
من از شوق تو رنگینم تو در خشمـم نمی افتی
تو بر من شمع سوزانی و من پروانه خــوشدل
که گر از بال و پر مانم تو از نسلــــم نمی افتی
اگر زخمی و گر مــــــرهم اگر باغم و گر بی غم
تو با من همرهی هر دم تو در شکًــم نمی افتی
زدستت رفتم و رفتی  ولــی در سینه می مانی
که گر از اسب افتادم تو از اصلــــــم نمی افتی
محمود مسعودی

مرو مرو

مرو مرو که دلم بی بهـــــانه می میرد

بدون تیر و تفنگ و نشـــــانه می میرد

مرو مرو که لبم بی تــــــرانه می ماند

بدون طعم لبی عاشقـــــانه می میرد 

ببین که خانه خرابم،ز ریشه بر بــادم

امید ساقه و برگم شبــــانه می میرد

تمام پنجره ها گل نمــوده اند امشب

ندیده روی تو را ناشیــــانه می میرد

تو را سکوت و مرا حـرف بسیار است

مرو که حرف دلم جاهـــلانه می میرد 

منی که همدم روز و شبش وفـا بوده

به کنج خانقهی صوفیـــــانه می میرد

سکـــــوت قافیه ام  آرزوی دشمن بود

مرو که در نبود تو این شاعرانه می میرد

محمود مسعودی