تاخیر و دیگر هیچ

تاخیر و دیگر هیچ

ساعت حدود ۲۳ به تحویل بار فرودگاه می رسم منتظر می مانم تا با  آژیر نوار نقاله ورود بار اعلام شود نکاهی به تابلو می اندازم نوشته است زمان رسیدن ۱۳:۱۵ دقیقه از خودم می پرسم ما که الان نزدیک ساعت ۲۳ است چرا ۱۳:۱۵ دقیقه

داستان را در ذهنم مرور می کنم دوساعت قبل ازپرواز پیامک می رسد پرواز شما از ۱۱:۴۰ به ۱۴:۴۰ منفقل شده است می گویی خوب بالاخره بعداز ظهر به خانه می رسی

ساعتی بعد آژانس زنگ می زند پرواز شما به ۱۵:۱۰ منتقل شده است تا می خواهی سوال بپرسی قطع می شود .

طاقت نمی آوری ساعتی بعد زنگ می زنی فرود گاه می گوید پرواز ساعت ۱۶:۳۰ انجام خواهد شد . چاره ای نیست.

وقتی به فرودگاه می رسی خبری ازپرواز نیست

مسافران عصبی و معترض

پزشکی که کشیک بوده حسابی شاکی است

پیرزنی با لهجه غلیظ بیرجند ی و بلند بلند داستان را برای فرزندانش بازگو می گند. ؛؛اینو خو مار مخسره دارن؛

دخترکی مدام از مامانش می پرسد کی سوار هواپیما می شوی

آریا هی زنگ می زند که این چه پروازی است خوب پیاده بیا ُ می گویم دور است ُمی کوید تاکسی بگیرُ با اتوبوس بیا .... من دیگر اجازه نمی دهم ماموریت  بری فقط ماموریت اداره می تونی بری

در اخبار می خوانم مردی بخاطر اعتراض به ۶ ساعت تاخیر پرواز در فرودگاه مشهد شیشه را می شکند و ۴۰۰ هزار تومان جریمه می شود.با خودم می گویم آیا کسی ایران ایر را هم جریمه می کند.

ساعت حدود ۲۰:۴۰  ا جازه خروج از سالن و  ورود به هواپیمامی دهند و حوالی ۲۱ پرواز می کنی.

در این مرور ناگهان به ذهنم می رسد شاید معنای اینکه در تا بلو نوشته است ساعت ورود ۱۳:۱۵ دقیقه احتمالن منظورش این است که هیج اتفاقی نیفتاده است. فقط ۱۰ ساعت تاخیر داشته ایم.

شاید معنایش این است تاخیر و دیگر هیچ.

و پیرزن می گوید خدار و شکر که سلامت رسیدیم

با خودم می گویم وقت و پول و اعصاب ملت همیشه در صحنه هم به جهنم


بسوزیم و بسازیم

غریبه ای هستم در میان شهری بزرگ

نه شهر مرا قبول می کند نه من او را
نه من با او کنار می آیم نه او با من
ولی از جبر روزگار
خار در چشم و استخوان در گلو
من در دل اویم و او در چشم من
چشمم بر او و دلم با هووی اوست
همیشه خواب طلاق می بینم
ولی عقدنامه به دست روزگار است
قاضی قضا بی او حکم نمی دهد
باید به پای هم بسوزیم و بسازیم
ای لعنت به هر چه رنجیر است
به عقل که دایم به فکر تدبیر است