دشمن خر است ( خریت های روزانه ما آدم ها)

هیچ می دانی که در دنیای ما چند تن خر است
البته منظور غیر از خر، که او رسما خر است
در علوم زیست شناسی خر فقط یک گونه است
لیک صدها گونه بی نام و نشان،قطعا خر است
فی المثل آنکس که صف می بیند و مردان صف
می زند خود را به صف مانند یک گلزن خر است
آنکه با زلف گل اندام طبیعت عشق بازی می کند
لیک زخمی می زند بر چهره ی گلشن خر است
موقع رانندگی احساس خر بودن شکوفا می شود
آنکه می داند و می راند خلاف قاعده قهرا خر است
وقتی ماشین ها به صف ایستاده اند بین خطوط
آنکه با حس زرنگی لای لایی می رود جدا خر است
وقت پیچش از خیابان تا بزرگراه نیایش یا حکیم
آنکه می تازد به خط سومی یا چارمی کلا خر است
آنکه بهر ارتقای خود رفیقش زیر پا له می کند
چیست نامش ؟آری آری زیرآب زن حکما خر است
آنکه می داند ضرر دارد برای او فلان آب و غذا
مال مفت را دیده و هی می خورد عقلا خر است
فکر نکن خر جایگاهش یونجه زار و مزرعه است
گاه در بالاترین حد هرم باشد ولی درکا خر است
گر بریزد پای خوکان شاعری الفاظ زیبای دری
با امید گوشه چشمی ،نسیه نه نقدا خر است
تلگرام و وایبر، واتساپ و کوفت و زهر مار
فرق ندارد چون شدی معتاد ،مرد و زن خر است
فارغ از احساس پاک آدمیت در وجود هر کسی.
آدمی گاهی به دست خویشتن  عمدا خر است
هی،با توام،دنبال چه می گردی در ذهن خودت
هر کسی روزی،شبی،هنگامه ای حتما خر است
اینهمه گفتم که بشناسید انواع خریت های ما
تا بفهمد هر کس در کی، کجا شخصا خر است
بیت آخر را برای رفع تهمت می نویسم والسلام

هر که ایرانیست مبرا است فقط دشمن خر است

محمود مسعودی( ساده )

به هر نامی که ممکن هست دانشگاه می سازند

به هر نامی که ممکن هست دانشگاه می سازند
اگر جا کم بیارن شـــــــک نکن در ماه می سازند
نه تنها دولتی ،بلکه پیام نـــور  و دانشگاه آزادی
به اوج قله ی کـــــــوه و به قعــــر چاه می سازند
شبانه‌روزی و کاربـ ردی و پـــردیس و فــرهنگی
برای مفلس و پـــــــولـــــدار و اهل آه می سازند
ندارم شـــک  سواد و علم و دانش لازم است اما
چو بی مایه فطیر است ملتی گمـــــراه می سازند
مقاله‌ست مشکل استاد و دانشجوی مدرک‌جـــو
برای چاپ و چاپیدن هــــــزار ایستگاه می سازند
برای انکه بیکاری نباشد بین فارغ گشتگان علم
ز نــــو استاد و شغل و رشته دانشگاه می سازند
وکیلی وعـــــــــده داده رای اگر دادید من را هم
نشد تصویب هم با پارتی و اکــــــــراه می سازند
اگرچه ظاهرا راه سعادت هست و خـــــــوشبختی
و لیکن سمت ترکستان گهی پـــــرتگاه می سازند
بجویید علم را در چین و ماچین ،مهـــد و گهــواره

ولیکن عـــــــــده ای زین راه ،هم بیراه می سازند

فقــــــــــط روستای ما مانده ندارد دفتر و دستک

که آنجا هم به زودی منزل و خــــــرگاه می سازند

نــــــوک بینی خود را دیده اند این مملکت سازان
که بهر کسب مـــدرک دفتر و دستگاه می سازند
محمود مسعودی

چاه یارانه

اوّل به قصد خدمت یارانه ها به را شد

با همت رئیسان سوبسید کله پا شد

گفتند خوشه بندیم یا که دهک نویسم

خر خورد خوشه ها را،بر جملگی  روا شد

بنزین و نان و شکّر ،چند چیز خوب دیگر

آزاد  گشت و در شهر هنگامه ای به پا شد

یکباره کل اجناس یاغی شدند و گفتند

ما کم نه ایم از آنان، قیمت دو لا سه لا شد

خوش می نمود اول یارانه های مقطوع

چندی گذشت  و  از هر طرف صدا شد

معتاد گشت ملت بر دست دولت عشق

آن مرد باز می گفت به به چه با صفا شد

آن مبلغ خدایی، که اوّل  تبرکی بود

برجای نفت بدبو، محکم به سفره جا شد

آنگونه گشت مزمن، این درد اقتصادی

صد آه و داد می شد ، گر دیرتر ادا شد

آن مرد خوب خدمت،با صد هزار حکمت

بنشست بر کنار ، یک حرف نو خدا شد

محمودرفت و روحی  بنشست بر ریاست

اول به فکر تصحیح در کل ماجرا شد

دولت به لطف تدبیر با قصه های امید

فهمید اشتباهش، هر سو پی دوا شد

هر جا که پای بگذاشت جیغی زدند اهالی

یعنی که راه سخت است، تنها نه ادعا شد

یکسو هویچ سرخ و  یکسو برنده چاقو

با جمله های زیبا ،رفراندم  وفا شد

دل کندنش نه آسان،هرچند عقل می گفت

یارانه بود معشوق، کی یار از او جدا شد

مثل تمام کارها ،چون بی اصول برخاست

خود شد بلای جانی، بر مملکت جفا شد

از چاله ای گذشتیم  اما چو چشم بستیم

یارانه گشت چاهی ، صد چاه نفت جا شد

تحریم هم مضاعف، آمد میان مجلس

داد وزیر در آمد  بس خواب ها قضا شد

ای وای ملتی  که در عین ثروت اما

در آب بی گداری ،غرقابی از گدا شد

حرفی ز نو بگویید،بر مرده ها نکوبید

امیدمان به جا است تدبیرتان کجا شد؟

محمود مسعودی (ساده)

از دست لاین و وایبر

الهــــــــــی لاین و وایبر کله پا شو     

رَگُن دســــــت تانگو جا به چا شو

اینستا بــــــی رفیق و بی نوا شو    

مثل وی چت گــــــــــــرفتار بلا شو

بمیـــــــره فیس و اینترنت هوا شو

که واتساپ تا قیامت بی صدا شو

ز بس ور هـــــــــــم زدن آرامش مُر

مِتـــــــــرسُم یار مُو از مُو جدا شو

"محمود مسعودی(ساده)"

لوله بندی و قاچاق

جوانمردی رشید و خوب و رعنا

که داشت  فرزندکانی ناز و زیبا

هوس کرد تا  ببندد  لوله اش

همان تک لوله ی فرسوده اش

جو رفت تا پیش مرد لوله بندی

بگفتا   جرم باشد ، گر نخندی

بگفتا رانت و پارتی هم نداریم

فقط یک راه می ماند که دانیم

برو  انبار  را  پر  کن  ز   کاندوم

بزودی آن نیابی دست   چندم

که قاچاق می شود آنهم به زودی

نگویی  که  نگفتیم  یا  نبودی

"محمود مسعودی(ساده)"

جاده صاف کن بهشت یا دوزخ

خدا را شکر   که با تدبیر و همت
داره   بهتر میشه احوال   ملت
حسابی   کار   دنیا رو به راهه
تمام مشکلات ریسمون به چاهه
حالا بحث و جدل از بهر فرداست
که راه اخرت ها از   کجاهاست
که شلاق بهتر است یا انتخابات
برای جستن  حوری   به باغات
سپاس و شکر مردان سیاست
دارن  حل می کنن  راه قیامت
تموم جاده صاف کن ها به کارن
که تخم هر چه  بیراهه  در ارن
امیدوارم که  بعد این  دو دنیا
به برزخ گیر  ندن   مردان والا
کنار هم ب شینیم خوب و خرم
نه غم  باشه نه هم   فکر جهنم

طنز انتقال پایتخت (مِِشو یا نِمشو)

فقط برا تنوع وزن و قافیه را مثل همیشه نادیده بگیرید و با لهجه ی بیرجندی درستش کنید

پایتخت    مَا    بِره      از    شَر     مِشو یا نِمشو

بس    که   دودی  شده ای شَر     مِشو یا نِمشو

چه به سمنان، چه طبس یا که به  هر جای  دِگه

آخری ای کار در ای شَر در اندشت  مِشو یا نِمشو

سالها  فکر  من این  است و  همه  شب سخنم

خود چنی  وضع پریشون دَ تو شر  مِشو یا نِمشو

خود همی  وضع  مدیریت  و  اوضاع  دُلار و سکه

رفتن   جمله   رئیسو   از  ای شر  مِشو یا نِمشو

زلزله   روی گسل   جم   شده   صد   سال  سیا

نِمِدُونم   که غم    زلزله     وَسَر  ، مِشو یا نِمشو

ما   که بُر   راه شمال   ای  همه   سال  منتظرِم

دل مو مایه که بگن یه غم بیشتر،  مِشو یا نِمشو

مرد   مسئول  و   وزیر  گفته    نِخَاشد  که   بشو

مو   بموندم   قیمتو یه   کم  کمتر  مِشو یا نِمشو

القرض  قصه ی    ای  غُصه   به   دل مونده  هنوز

که  نِوَاسِی  مو  مِخَا گف شَر  وَدَر مِشو یا  نِمشو

"محمود مسعودی(ساده)"

بالاخره کدام ؟ فرزند کمتر یا بیشتر


گفت زن با مرد خود  ای شوی  من

گو به من ای خوشدل  همبوی  من

بچه بیش اش بهتر است یا کمترش

من   فروماندم    به   صنع    برترش

سالها گفتند به ما کمتر  به   است

ناگهان گفتند  ، بیشترهم به است

گفت  ای  زن  بس کن  این افکار را

چون   نداریم   نای    این   اذکار   را

گر که صد گوییم بیشش بهتر است

جیب می گوید  کدامش  برتر  است

آنچنان   از  ما   نفس   بگرفته  شد

که یک اردو گشته هم خود قصه شد

باش تا این یک که  خوش   زاییده ای

مرد گردد  ، بعد  گو  چی     دیده ای

القرض  این  قصه    پایانی    نداشت

زن همی گفت آن دگر نایی   نداشت

چون که نای از   آدمی  بگرفته   شد

هی نکن تبلیغ   راهش  بسته   شد

آنچنان در پوست و   جانم رفت     آن

که برون  ناید  به  صد     ورد      زبان


"محمود مسعودی(ساده)"

ریزگرد و خورشد

فکر می کنید این سفید گرد چیه :

خورشید پشت ریزگرد

نه این ماه شب چهارده نیست  اصلا شب نیست ولی اینقدر از ماه شب چهارده تعریف کردند که بعضی ها هم که خیلی ارج و قربشون از ماه شب چهارده بیشتره هم هوس کردند ماه شب چهارده باشند و ریزگرد به سر و صورتشون مالیدند . ایشون خورشید اینروزها و بسیاری دیگر از روز های خوزستان و مناطق غربی هست که این ریز های گِرد اهل گردش ، رنگ و نور و جلا و قدرت و همه چیزش رو گرفتند . در این روزها از خورشید فقط اسمش می مونه ما آدمای ریزگرد خور که دیگه جای خود. آدم دلش برا خورشید کباب می شه توی اینروزها می شه شیر بی یال و دم ، خوار شدن بزرگان خیلی سخته . هیچکی هم نیست به داد خورشید وخورشید خانم برسه .

 یه روزایی می گفتند خورشید پشت ابر نمی مونه حالا باید ببیند که چه راحت خورشید پشت ریزگرد می مونه. خوش به حال این ریز گرد ها که ریز شدند تا بتونن بگردند و از عراق و عربستان  تا تهران را راحت  سفر کنند  . بعضی ها هم که انگار هر چیزی از عراق و عربستان میاد رو باید آزاد بگذارند تا هرکاری دلشون می خواد بکنند. حداقل به فکر این خورشید بنده خدا باشید کور شد  از دست این ریزهای گرد .فردا اگه بمیره کی جواب اینهمه آدمو میده . چه جوری می خواهید برق این مملکت رو روز و شب تامین کنید تازه برا حموم  آفتابی روستای ما هم باید کلی لامپ اضافی روشن کنید اونم تو روزگار ی که همه چی به یارانه بستگی داره.

اینروزا وقتی خورشید اینجوری می شه آدم احساس می کنه اونم از خجالت چشماشو گرفته تا مردم راحت تر ریزگردها رو قورت بدن و ازش خجالت نکشن . بعضی ها هم که انگار نونشون تو ریزگرده  دعا می کنند زودتر ریزگردها به تهران برسند تا نشه تکذیبش کرد و مجبور بشن اقدام عاجلی بکنند ، بعدشم تندی یک سفر به عراق راه می اندازند دوری می زنند مصاحبه ای می کنند و تلاش می کنند مردم را عادت بدهند تا در مقابل ریزگردها مقاومت بیخود نکنند و لذتش را ببرند. تنها کار خوبی که تو این سال ها  انجام شد  و جای تقدیر داره کلمه نامانوس ، دراز و بدقواره گرد و غبار به کلمه باکلاس ، امروزی و خوشگل ریزگرد تبدیل شد تا حداقل مردم نگویند مسئولین هیچ کاری نکردند.   تازه خدا رو چه دیدی شاید این هم یکی از حکمت های خدایی باشه تا عناصر کمیاب و نایابی که هیچ جا نمی شه پیداش کرد به خورد بشر بدهد. هر کار خدا حکمتی داره ما هم بالاخره بنده شیم کار بی حکمت نمی کنیم. خلاصه اگر به فکر خورشیدخانم نیستید به فکر خورشید خدا باشید خدا فردای قیامت یقه تونو می گیره.

آقا رندش کنید خیال همه راحت

مدتی هست وضع بازار به هم ریخته ارز یه جور طلا یه جور سکه یجور. پیشنهاد می کنم برا اینکه مردم مشکل محاسبات نداشته باشند و وقت شون برا کارای کم اهمیت هدر نره قیمت همه چی رو رند کنند دلارو بذارن 2000 تومن سکه را بذارن 1 ملیون تومن . همه چی رند باشه. البته داره تلاش های خوبی بسوی رند کردن صورت می گیره نیازی هم به کمک نداره ولی از الان یه فکری بکنین از اونطرف سرازیر نشه دوباره مردم به مشکل می خورن ها . اینهمه تلاش در جهت رند سازی هم هدر می ره  .

مراحل درس خواندن

امروز تصویر جالبی در مورد درس خواندن دیدم از آنجا که این مراحل دقیقا شبیه مراحلی است که خودم طی کرده ام تصمیم گرفتم این تصویر رو اینجا بگذارم. 

دوستی داشتم در دوران دانشجویی که با هم همخانه بودیم. هر وقت می خواست که بخوابد کتاب را باز وی کرد می گفت چند صفحه بخوابم. واقعا هم درست می گفت خیلی وقت ها هنوز به صفحه دوم نمی رسیدیم که خوابیده بودیم. 

مراحل درس خواندن

تبریک روز جهانی تخم مرغ به آقا خروسه و سرکار خانم

     

راستش نمی دونم از کمی سواده  کمی مطالعاته  یا مشغولیات زیاده  چیه که من تا امروز نمی دونستم  تخم مرغ هم روز جهانی داره و روز ۱۷ مهرماه روزشونه بهر صورت خوش به حالش . ولی عجب روزی فهمیدم میگن تخم مرغ شانه ای ۹ هزار تومن یعنی ۹۰ هزار ریال یعنی یه تخم مرغ ۳۰۰ تومن . واقعا جای تبریک داره به مرغانه ها به مرغ ها که اینقد تخممرغ های خوبی پرورش می دن  به خروس ها که اینجور تخم های خوبی می کارن به تخم مرغ خوران (صنف دانشجویان - مجردان - قشر آسیب پذیر و همه و همه) به تخم مرغداران به مسئولین امور تخم مرغ . البته تبریک ویژه ای هم باید گفت به وزرا و  وزارت خانه ها مرتبط که در داستان تخم مرغ شریکند . امسال با تلاش شبانه روزی موفقیت آمیز همه دوستان برادران و زعمای قوم تخم مرغ به شانه ای ۹۰هزار ریال رسید . حساب می کردم ببینم با حقوق اداره کار چند تا تخم مرغ می شود ابتیاع نمود دیدم خیلی زیاد می شه از حساب کتاب من بیرونه . ما که هر سال حقوقمان بر اساس تورم افزایش پیدا می کنه و امسال اعمال افزایشش همزمان شده به افزایش قیمت تخم مرغ  و دارن همزمان با روز جهانی تخم مرغ عقب مانده ها رو می دن . (حتما حکمتی داره و حرکتی حساب شده بود)ولی من نمی دونم چرا این تخم مرغ ها از این قانون تبعیت نمی کنند که به اندازه تورم افزایش داشته باشند نکنه زور دولت فقط به ما می رسه که دم دستشیم  یا هم تورم یه چیز دیگه هست و ما نمی دونیم  یا هم اینکه نگران اقدامات بعدی خروس ها هستند .

اصلا قاطی پاتی شد هدف تبریک بود به دل نگیرید 

  

اگه موافق باشید

 

اگر موافق باشید میریم برنامه بعدی رو ببینیم . اگر موافق باشید میریم بخش بعد رو با هم تماشا کنیم.اصلا میدونی ما به جهنم برا بچه بد آموزی داری هی میگه من اون برنامه رو نمی خواستم خانمه هم ازم پرسید  ولی اصلا حرفمو گوش نداد زشته خانم زشته آقا بچه ها یاد می گیرن فردا حرف پدر مادرا رو گوش نمی دن . دیروز پسره میگه بابا اگه موافق باشی بریم یه چند بسته پفک بخریم هنوز هیچی نگفتم دیدم با یک پلاستیک پر برگشته . اینا چیه پسر خریدی؟ میگه بهت گفتم که اگه موافق باشی میریم بخریم. میگم ولی تو که نذاشتی من چیزی بگم رفتی  می گه خوب مگه باید جواب تو رو هم میگرفتم مهم نیست که گفتم یعنی چه؟ این حرفا  رو تو از کی یاد گرفتی میگه ای بابا من اینو تو دانشگاه یاد گرفتم .میگم بچه تو کجا دانشگاه دیدی کفرمو داری درمیاری دیگه اصلا میدونی دانشگاه چیه. می گه آره یکی تو تلویزیون یه روز می گفت رادیو تلویزیون هم یه دانشگاهه . منم از اونجا یاد گرفتم خانمه تو برنامه ما هر روز می گه اگه موافق باشید بریم برنامه بعدی رو ببینیم بعدم نشون می ده اصلا هم  نمی ایسته ببینه نظر من چیه من بعضی وقتا عصبانی می شم ولی خوب دانشگاهه دیگه سعی می کنم یاد بگیرم . خوب بابی من من چکار کنم آموزش های دانشگاه با آموزش های خانواده همخوانی نداره . آی مردم اگر نظر بابام و دانشگاه با هم فرق کنه من باید کدومو عمل کنم  و اگه ....  میگم خوب باشه  بسه دیگه تا همه چی رو زیر سوال نبردی و آبروی خانواده رو به باد ندادی بسه بسه.  

خوب مرد حسابی زن حسابی تر تو که می خوای برنامه رو نشون بدی جرا الکی می گی اگه موافق باشی خوب حالا من موافق نیستم نشون نمی دی؟ نه جون خودت جون مادرت نشون نمی دی؟ مگه اونروزی نگفتم من موافق نیستم بازم که نشون دادی چرا سرکار می ذاری مردم رو . خوب خیلی می خوای احترام بذاری بگو می ریم برنامه بعدی رو با هم ببینیم . نکنه این دستورالعمله که اینجوری بگید شاید هم بار روانشناسی داره . ولی واقعیتش خیلی بده از یکی اجازه بگیری بعد جوابشو اصلا گوش ندی خوب اصلا اجازه نگیری هم تو سنگین تری هم احترام من حفظ می شه ..اگه موافق باشید اگه موافق باشید مرد حسابی موافق باشید چیه . میدونی این اگه موافق باشید چه معنی میده یعنی چه موافق باشید چه نباشید ما هر چی می خوام می گذاریم نظر شما هم دو زار برامون نمی ارزه هیچ غلطی هم نمی تونید بکنید. پس حداقل مرد باش اینو نگو . اگه دوباره بازم بگی... 

  یه چیزی می خواستم بگم دیدیم هیچ غلطی نمی تونم بکنم پس بهتره نگم

بانک تجارت بانک فردا

بانک ها هر کدام برای خود شعاری برگزیده اند یکی بانک شما یکی بانک همه و الی آخر  مدت ها بود که من به معنی و مفهوم اینها فکر می کردم . که ناگاه پیامکی آمد و اعلام کرد که از حساب من در بانک تجارت مبلغی برداشت شده . گفتم ای بابا اینچا که من هستم اصلا بانکی نیست که من بخواهم برداشتی داشته باشم .سریع دست به جیبم بردم گفتم نکنه کارتم به سرقت رفته دیدم هست. گفتم نکنه چک کشیدم یادم اومد من اصلا دسته چک ندارم. دویدم رفتم تا شعبه بانکی پیدا کردم و گفتم آقا این نوشته از حساب من پول برداشت شده ولی من برداشت نکردم شما را خدا کی از حساب کارمندی لاغر من برداشت کرده . رئیس روی میزش تکانی خورد و گفت دیروز از حساب تان پول برداشت نکرده اید فکری کردم دیدم آره مجبور شدم در بقالی سر کوچه برای خریدهای عیال از کارت بانک استفاده کنم. گفتم آره آره رئیس بادی به غبغب انداخت و گفت خوبه همونه دیگه مرد حسابی. گفتم اونکه دیروز بود چرا حالا اومده . گفت عزیز من مگه نمی دونی ما بانک فرداییم . شعار ما هست بانک تجارت بانک فردا ما اصلا امروز برای ما مهم نیست ما همیشه برای اینکه طرف فراموش نکنه که دیروز چکا کرده پیامک را روز بعد می فرستیم تا هم تنوعی باشد و هم تنبهی.  

به آقای رئیس گفتم واقعا از این همه احساس مسئولیت بانک شما لذت بردم تازه من فهمیدم چرا شعار شما بانک تجارت بانک فردا است می باشد.  

خوشحال از اینکه یکی دیگر از رموز بانکی را کشف کردم رفتم تا شاید بتونم رموز دیگه را کشف کنم.