در های و هوی ثانیه ها

در  های و هوی ثانیه ها عمر ما گذشت 

 هول  ولای  ثانیه ها  رفت  و  برنگشت 

  

 شب های سرد دوری و روزهای هجر 

  عشق و صفای ثانیه ها رفت و برنگشت

 

دل ابری و غروب رنگی

غروبم رنگی و  رنگم غروبین  است               هوای غربتم بسیار سنگین است  

کسی از دل نمی پرسد دلیلش را                نوای صحبتم بسیار غمگین است 

  

 غروب سنگین دلم

 

دل من ابری و ابرش نه بارانی          دل من سنگی و سنگش نه سامانی  

دل ار ابری ار سنگی نمی دانم          دو چشمم اشکی و اشکش نه پایانی  

  

دلم می گیرد از ای کاش های من

دلم می گیرد از ای کاش های من  

کاش ای کاش های من نبود  

 دلم در بند ای کاشم اسیر است   

 اسیر لحظه های دیر دیر است  

 گرفتارم به دام کاش های بی پایان که هر لحظه مرا در دام دیروز گرفتار می کنند .   

نمی دانم ای کاش ها از کجا می آیند  

و  

                      به کجا وصلند  

                                          که 

 تمامی ندارند و مرا رها نمی کنند 

کاش ای کاش های من نبود 

می خواهم فقط در حال زندگی کنم

تیغ بر می دارم 

 تمام آرزوهایم را از دم تیغ می گذرانم . 

صورت تمام خاطره هایم را خط خطی می کنم .  

تا  

نه گذشته ای باشد که در آن سیر کنم 

 نه آینده ای که به آن دلخوش کنم . 

  

می خواهم فقط در حال زندگی کنم.

زچه بر من نگرانی

گفت دوشم دل و آن دلبر  و آن یار گرامی 

    تو مرا عمر گرانی زچه بر من نگرانی 

زچه اینگونه گریزان و رفیق دگرانی 

تو که چون انجم روشن نور بر من گذرانی 

زچه بر سینه تنگم چو یکی تیر دوانی 

و ندراین قصه تو هم صحبت آن پیل دمانی  

گفت اینک که منم همدم شب های گرانت 

 همنفس با نفس گرم تو و با قدمانت  

همنوا با تپش قلب پر آهنگ و جوانت  

زچه چشمان تو خود مخزن غم های گران است 

 زچه لب های تو دوزنده به هر صیف و خزان است 

 زچه محبوب منی و دل تو با دگران است 

گفت ناگفته تو دانی که منم عاشق رویت   

نفسم همنفس و هم قدم صبح و سبویت 

 دیده هم دیده و هم خانه و آینیه کویت 

دست در دست تو  انگشت بسویت  

عشق من و روی تو و پیچش مویت 

 همه سرعت و اندیشه پی نکهت بویت   

گفت زچه و بهر کجا آمدی باز نگشتی 

  زچه با صحبت  ما همدل و همکار نگشتی 

گرچه تو ماه شدی باز پدیدار نگشتی 

گر چه زود است ولی عاشق دلدار نگشتی 

یا چو منصور  خریدار سر دار نگشتی  

 دل ندادی و هواخواه ره یار نگشتی   

گفت من آمده ام ماه ره و مهر تو باشم 

 آمدم تا که چو باران ساحر سحر تو باشم 

 هردمی با تو و دور از غم هر غیر تو باشم 

دست در دست خدمتگر این دیر تو باشم 

 هر شبی تا به سحر قافیه شعر تو باشم   

عاشق شعر تو و منشا هر سیر تو باشم 

 

هیچ نگویم

خواهم که تو را بنگرم و هیچ نجویم             خواهم که تورا بشنوم و هیچ نگویم

با تمام خون دلها  در شب تار فراق            خواهم که تو را بگذرم و هیج نپویم

دانلود تک بیتی های صائب تبریزی

از آنجا که شخصا تک بیتی های صائب تبریزی را خیلی دوست دارم  این کتاب را که امروز در اینترنت دیدم اینجا هم می گذارم .از نگارنده  برای زحمتی که برای تهیه آن متقبل شده است سپاسگزارم .  این کتاب توسط آقای سعید میرزایی در فروردین ۱۳۹۱ آماده شده است  . حجم کتاب ۵.۶۳ mb است.

 

دانلود تک بیتی های صائب تبریزی

جستجوی ساحل

چون یکی برگی به روی آب سرگردان مباش  

گوشه ای می جو که شاید ساحلی پیدا شود 

فکر کن توی چند روز دهنت از دندون خالی بشه

این روز ها دلم تنگه و کلافه هستم  

حدود دوهفته پیش بابام مریض شد بردمش پیش دکتر عمومی گفت هیچی نیست موضوع عصبی و روانییه بردیم دکتر اعصاب و روان اول که کلی ترسید سی تی اسکن گفت بگبرید اینجوری کنید و اونجوری کنید موبایلش هم داد که اگرلازم شد تماس بگیریم. بنده خدا نگران سکته یا آسیب مغزی بود. روز بعد که سی تی اسکن را بردیم و معلوم شد هیچی مشکلی نیست برای هر جای بابام که درد می کرد یک دارو داد. آخرشم گفت یه سری هم به دکتر قلب بزنید. رفتیم پیش دکتر قلب گفت باید اکو بگیریم .رفت که اکو بگیره هم دستگاه روشن شد گفت آررررررره مشکل اینجاست دریچه قلب دچار نارسایی بود و خون پس می زد و همین باعث کمبود اکسیژن و نفس تنگی می شد بعد هم گفت باید برای آنژیوگرافی اقدام کنید . بگذریم رفتیم مشهد پیش دکتر  باتجربه تری  اونجا آنژیو گرفتیم . یک مشکل اضافه شد یک رگ هم گیر دارد همه اینها یکطرف   دکتر جراح گفت چون بعد از گذاشتن دریچه مصنوعی باید قرص وارفارین (ضد انعقاد خون) مصرف کنند تمام دندان هایی که احتمال عفونت دارد باید کشیده شود که بعدا با توجه به مصرف این قرص نیاز به کشیدن یا ترمیم دندان نباشد . بنده خدا هم تو این سن و سال همه دندوناش مشکل داشت خلاصه توی چند روز ۱۰ دندون رو کشیدیم یکی رو پرکردیم دو تا هم ترمیم . دلم خیلی براش می سوزه فکر کن توی چند روز دهنت از دندون خالی بشه ولی چه می شه کرد زندگی همینه برای یک هدف مهمتر باید از چیزهای مهم گذشت . 

دلم خیلی تنگه وفقط هم می تونم اینجا و با وب نویسی درد دل کنم چون بیرون  و پیش بقیه باید خیلی قوی باشم. خوبه این وب نویسی هست وگرنه دلم می ترکید.

فواره و قدرت

اگر همچون فواره به قدرت می روی بالا 

مراقب باش فواره زبالا میل ته دارد  

 

 

 

چو آن آب زلالی باش که هرگز هیچ چیزی از کسی پنهان نمی دارد  

 

 

 

تو گر آب گل آلودی امید روز خوبی هست 

   که چون آرام گردد او زلالی در دلش دارد

از ما گرفته راز ما

 

دوش از سر مهر و صفا آن دلبر طناز ما       

            لب را نهاده بر لبم از ما گرفته راز ما 

با نام و ننگ آمیخته هر چه که بوده بیخته 

ا  ز شام تا صبح و سحر تا گشته او همراز ما 

گاهی به فحش و ناسزا گاهی به جام و باده ها  

       یا طعنه ها بر ما زده یا هم کشیده ناز ما 

گیسو بسی افسون نما در قلقل هنگامه ها  

          یارب   کمندش وانما  تا   وانگردد   راز ما  

زان چشم افسونگر بسی ناز و کرشمه بگذرد 

 تا یک نفس همدم شود یا همدل و همساز ما 

ما چون صبوح عاشقان در خلوت دریادلان 

        غواص  دریای  توایم ای  عاشق طناز ما 

قوس و قزح را دیده ای از رنگ او دزدیده ای  

هر دم به رنگی گشته ای نشنیده ای ایجاز ما 

می ترسم از فردای خود از صحبت شب های خود 

   چون آن دم و دمساز ما گشته کنون غماز ما 

در لحظه لحظه نگذرد جز تو به دل مهری دگر 

    گرچه چو شب های دگر واگیری از ما راز ما 

دوشم به صبح آمد ولی عمر به یغما برده بود  

    عمرم به یغما برده بود آن موسی اعجاز ما 

محمود را آخر نشد مفهوم آن شب ها عیان 

    گرچه که بنموده بسی اکرام و هم اعزاز ما  

یارب به حق عاشقی ، کو واگذشت از عاقلی 

          عاقل مکن ما را دگر تنها بپوشان راز ما

پاس دارید

پاس دارید ای  رفیقان صبح مهر  و  دوستی 

دوستی را صدهزاران دشمن است اندر کمین

نگذارید گل لاله بمیرد

نگذارید که پروانه بمیرد ، نگذارید گل لاله بمیرد 

نگذارید که در مسلخ عشق ، عاشق و عشق به یکباره بمیرد  

گل لاله قهستان

در حادثه خاله شادونه همه مقصرند

خاله شادونه گریه کرد. خاله شادونه هم تاریخ ساز شد . 

بعد از ده روز گرد و خاک داستان خاله شادونه در خرمدره فروکش کرد. هر کسی سعی کرد دیگری را متهم کند. هرکسی سعی کرد از زیر بار مسئولیت دربرود . هیچ اتفاق جدیدی هم نیست باز هم همه چی مثل همیشه بود.اصلا اتفاق جدیدی نبود.

به هر صورت بطور رسمی مشخص خواهند کرد کی مقصر بوده ولی:

آیا مشکل حل خواهد شد به نظر من نه چون مشکل اساسی است و حل نخواهد شد. اینها همه بر می گردد به رعایت  HSE  یا به زبان خودمان ایمنی بهداشت و محیط زیست . ما نه در اینجا که در هیچ جایی به این مقوله توجه نداریم جاهایی که هست هم بیشتر دکوری است. 

این اولین بار نیست و بی شک آخرین بار نخواهد بود . بعد از مدتی تعدادی مقصر می شوند و تمام و باز هم کسی به ریشه ها توجه نخواهد کرد . خانه از پای بست ویران است.  

ما در اینگونه مراسم ها و خیلی مراسم های  دیگر به همه چیز فکر می کنیم جز ایمنی و سلامتی . تازه وقتی فکر می کنیم هم بسیار سطحی و نمایشی است .  اینها را می گوییم چون خودم هم یکبار در گیر اینچنین مراسمی بوده ام و تازه حالا می فهمم چقدر خدا به ما رحم کرده است.

در حادثه خاله شادونه در خرمدره همه مقصریم  

آقایان در اینگونه موارد از خانواده آن کودک تا رئیس جمهور مملکت تک به تک افراد مقصریم .حتما می گویید چرا چگونه؟ 

چون همه کوتاهی هایی داریم. 

مسئولین بالادست قانون درست و حسابی نگذاشته اند.اگر گذاشته اندضمانت اجرا ندارد . اگر دارد  نظارت ندارد. اگر دارد کسی اهمیت نمی دهد.  

 مسئولین پایین دست همان حداقل ها را  با دقت رعایت نمی کنند. 

 برگزار کنندگان فقط به پول فکر می کنند . 

  مجریان و دعوت شدگان مراسم به چگونگی مراسم و اینکه افراد چه جوری و از کجا آمده اند ، بر آنها چه می گذرد و چگونه می روند کاری ندارند. 

 حاضران اینگونه جلسات به ایمنی و سلامت خودشان اهمیت نمی دهند و فقط دیدن فلان فرد مشهور که یکی است مثل بقیه اهمیت می دهند.  

تک تک ما افراد مقصریم چون از اینگونه موارد عبرت نمی گیریم .و خیلی زود فراموش می کنیم. 

خلاصه این حوادث با سیستم ما تمام شدنی نیست فقط نام ها و محیط ها و زمان تغییر می کند .فکری نو باید کرد فکری که همه در آن احساس مسئولیت داشته باشیم. 

یهویی دلم تنگ می شه

یهویی دلم تنگ می شه  دلم با دلم سر جنگ می شه یهویی می خوا ی از اتاق بپری بیرون ولی کجا بری . همه اتاقک ها مثل هم هستند می گی برم تلویزیون نگاه کنم نه حال اونم ندارم  خوابم هم که نمیاد پس چکار کنم . می خوای شعر بگم همچین می گه شعر انگار ملک الشعراست. 

دل من تنگ خودم هست   در حال جنگ با دلم هست 

دل چیه دلتنگی چیه     می دونم دلم تنگ خودم هست.  

حالا مثلا شعر گفتی چقدر اعتماد به نفس داری ها . چکار کنم آخه داره خفم می کنه می شه چکارش کرد. . هیچی این دلتنگیا  دوا درمون نداره میاد یه مدتی جاخوش می کنه بعدم می ره .