روزمرَگی ملی

روزمرَگی ملی
زلزله ما را می کشد معدن ما را حبس می کند.کشتی ما را غرق می کند.پلاسکو ما را به آتش می کشد.خشکسالی نفس ما را می برد.ریزگرد ما را خفه می کند،.و...و هیچ اتفاقی نمی افتد.
سدهای مان بلای جان مان ،خودروسازی مان عامل کشتارمان ،دانشگاه های مان عامل بیسوادی؟! و بیکاری مان!
و....و هیچ چیز تغییر نمی کند.
سوءاستفاده از موقعیت عادی می شود ،فساد ریشه می گستراند،اختلاس می آید، به بوق کرنا می رود و می رود. و هر روز منتظر کشفی نو هستیم.
بدترین وسایل نقلیه ی روز دنیا را استفاده می کنیم ،عمرمان را در فضاهای مجازی به فنا می دهیم،تولید گران مان را سرخورده می کنیم.
همه کشورها به منافع خود می اندیشند ما به دیگران
همه ی کشورها به آینده می اندیشند ما در دیروز در جا می زنیم و به زور گاهی به حال می آییم.
جناح های قدرت مان هیچ حد و مرز اخلاقی،دینی ،ملی برای تخریب هم ندارند.
 مردم و دولت بهم اعتماد ندارند. مردم و رسانه به همه اعتماد ندارند.
دل مان را به چه خوش کرده ایم به تاریخ مان،به تمدن مان، به نفت مان،به خاک مان،به مغزهای مان، که همه را بر باد می دهیم.
چقدر دلم برای خودم،ملتم و کشورم می سوزد که چه می توانیم باشیم و چه هستیم.
مدت هاست فکر می کنم دولت های مان به شدت دچار روزمرگی شده اند. فکر گذراندن این چهارسال هستند و برنامه ی دراز مدت و ریشه داری برای مبارزه با فساد،رعایت قوانین ایمنی،محیط زیست،عمران و تجارت و ...‌خلاصه فردای کشور وجود ندارد.
در یک کلام دچار روزمرگی ملی هستیم از خود خودمان تا ادارات مان تا شرکت مان تا وزارت مان تا دولت مان.
به کجا چنین پریشان؟!؟
محمود مسعودی

ای زلزله جان چطور مطوری خوبی

ای زلزله جان چطور مطوری خوبی
داری به کجای  مملکت  می کوبی
گویند  دوباره قصد  تهران کردی
شاید  که تو هم پی ژن مرغوبی


از بس که گسل زیر زمین می لرزد
از شرق به غرب سرزمین می لرزد
مردان محله  کشف خوبی کردند
این مملکت از موی شهین می لرزد
محمود مسعودی

کانال تلگرام    نتیجه تصویری برای آرم تلگرامساده آباد


پتوی خرافات

زلزله ما را می کشد
آتش ما را می سوزاند
تونل ما را  می بلعد
سیل ما را می برد
و ما چقدر سخت جانیم
انگار پتوی خرافات ما را سترون کرده است
محمود مسعودی

باران که می آید

باران که می آید زمین هم حرف های تازه ای دارد.

تمام بوته ها عاشق تر از پیش اند

تمام جوی ها جاری،

 تمام رودها آواز می خوانند 

تمام برکه ها شادند، 

تمام قطره ها ابراز می دارند

 تمام دشت ها

 در فکر فردایی پر از سبزینه های مهربان هستند.

تمام سنگ ها و صخره ها 

غبار از سنگی رخسار می شویند

 و رنگ شادمانی بر قبای خویش می بافند.

درختان سر به گوش هم فروبرده ز برگ و بار می گویند

و می گویند زمین آبستن گل های بابونه ست. 

و فردا صبح گنجشک ها

 تمام کوچه را با یورش جیک جیک شان تسخیر خواهند کرد

محمود مسعودی

کانال تلگرام    نتیجه تصویری برای آرم تلگرامساده آباد