شجریان در مقابل تتلو

شجریان در مقابل تتلو
کاری به نتایج انتخابات ندارم که هر چه باشد تا چند ساعت دیگر اعلام خواهد شد.
 آنچه آزارم می دهد این است که گاهی چقدر سیاست ذهن ملت را مشوش و منحرف و مسایل ساده را پیچیده می کند.
شجریان که عصاره ی فرهنگ و تلاش موسیقایی یک ملت برای حفظ فرهنگ تاریخی اش است در مقابل تتلویی قرار می گیرد که هیچ بنیان و اساسی جز یک موج زودگذر و تعدادی طرفدار ندارد و تا چند وقت پیش بخاطر هنجارشکنی هایش در زندان به سر می برده است.
این موضوع وقتی مهم تر می شود که بدانیم شجریان چه سهمی حتی در پیروزی و شکوفایی انقلاب داشته است. در حالیکه بسیاری از موسیقیدان های آن زمان یا رفتند و یا حداقل گامی برنداشتند. اصلا این هم بجای خود وقتی بدانیم شجربان چه تلاش مضاعفی کرد تا گوشه گوشه ی موسیقی این مملکت را بکاود و بخواند تا به تاریخ سپرده نشود. کسی که سال ها نوای آسمانی ربنایش میهمان ملکوتی تربن لحظات مردم بوده است و جدای از تاثیرات و مسایل سیاسی که آنرا از سفره حذف می کند هنوز هم همان جایگاهش را دارد.
ما عجیب ملتی هستیم و سیاست چه می کند که یک طرف همه ی تلاش خود را برای اتصال به او می کند و طرف مقابل در مقابلش تتلو را علم می کنم و پا روی تمام عقایدش می گذارد با او ملاقات و از او تعریف و تمجید می کند تا چند رای بیشتر به سبدشان ریخته شود. تتلو نیز فرصت را غنیمت شمرده اصل ربنا را به زیر سوال می برد و می گوید مردم از آن خسته شده اند. فیلمساز اهل فرهنگ مملکت حاضر میشود او را با عناوین نامناسب خطاب کند و عده ای از مردم نیز در مقابلش قرار بگیرند.
ای وای ملتی که به این آسانی سرمایه هایش را آن هم سرمایه ی فرهنگ خود را به این آسانی در مسلخ های سیاسی سر می برند.
مطمءنا نه شجریان از تاریخ دراز مدت مملکت حذف می شود و نه به موج نشستگانی مانند تتلو در تاریخ فرهنگ جایگاهی برجسته ای می یابند ولی این موضوع خبر از حال و روز ملت ما بعنوان یک ملت ناسپاس در مقابل سرمایه هایش می دهد و نخبه کشی ما را به ما یادآوری می کند. سیاست همیشه اینگونه بوده است و از موج ها به نحو احسن استفاده کرده است ولی چه بد است که فرهنگ به زیر پای سیاست مثله می شود و یک عمر تلاش یک پاسدار فرهنگی ایرانزمین در مسلخ تنازعات سیاسی بازیچه می شود.
فقط درد دلی بود که از دل به کاغذ نشست تا شاید اندکی از سنگینی سیاست سرب آلود تهران را از دل بزداید.
محمود مسعودی

برای فردای انتخابات ریاست جمهوری 96

جدای از هر رنگی و هر تفکری همه به ایران می اندیشند
اگرچه گاهی دروغ بگویند و بداخلاقی کنند که این هم متاسفانه مشخصه دنیای سیاست است.
آرزوی هر ایرانی اعتلای ایران است.امیدوارم بتوانیم از اهداف کوتاه مدت بگذریم و به اهداف دراز مدت بیندیشیم
یادمان باشد هر کس از صندوق درآید:
1- ریس جمهوری چهار سال است ولی او و عملکردش جزو تاریخ می شود. باید به تاریخ بیاندیشد که چگونه از او یاد خواهند کرد
2- امروز به روی بقیه مردم تیغ نکشد و تحریک نکند. 
3- جشن پیروزی اش را صدرصدی بگیرد
4-به فردایی پر از آرامش و آسایش برای ملت بیاندیشد
5-با دنیا راه تعامل بپیماید نه تقابل،که کوچه تقابل به بن بست انزوا ختم می شود.
6-عقل و تدبیر را سرلوحه ی کارش قرار دهد نه احساس و تقدیر را
7-برای حفظ عزت به مردم فرودست جامعه بجای ماهی دادن روش توربافی و ماهیگیری را بیاموزد.
8-بگم بگم های دوره ی انتخابات را عقده نکند و بر سر رقیب بکوبد.
9- رقیب را محترم بشمارد و بداند رقیب او یک نفر نیست بلکه ملیون ها افرادی هستند که بدان تفکر رای داده اند.یادش باشد شعارهای رقیب برای بخش از مردم رزو بوده است
10-به گونه ای عمل کند که رای خودش و تفکرش در دور بعد افزایش داشته باشد.
11-از روز اول طوری عمل کند که مجبور نباشد در مناظرات دور بعد دروغ بگوید و مردم را به دین و حکومت و سیاستمداران بی اعتماد کند.
12-خلاصه اینکه ریس جمهور صدرصد مردم ایران باشد.

تحلیلی ساده از مناظرات انتخاباتی 96

یک تحلیل ساده از یک آدم ساده
بعد از مناظره با خودم فکر می کردم اگر صدا و سیما از من بپرسد نظر شما در مورد مناطره ها چیست چه بگویم؟ بعد به ذهنم رسید بهترین جواب همان جواب همیشگی است: خوب بود فقط اگر بشه نمکشو(متلک و مچگیری شو)بیشتر و دوره ی برگشتش رو کمتر کنند.همین دو مشکل رو صدا سیما حل کنه برای عصر جمعه عالی است.
و اما تحلیل ساده ی من:
تحلیل تکنیکی و تاکتیکی هر کاندیدا
محمد باقر: به نظر می رسید وی کلا و جزیا برای عقده گشایی آمده است. برای اینکه بگه حسن خطرناکه و نباید ریس جمهور بشه، حالا هر کی شد شد. از هر چه می توانست استفاده کند کرد از زمین و خانه ای که مطمعنا و طبیعتا بسیاری از مسءولین و غیر مسءولین گرفته اند تا سیاه نمایی کامل مملکت برای رسیدن به قدرت. از همه جا کپی کرده بود از احمدی نژاد استکبار ستیزگرفته تا آمریکای مستکبر. ملقمه ای ساخته بود که خودشم نمی دونست کجاش هست نمی دانست 4درصدی است یا 96 درصدی .یادش رفته بود چند سال پیش با لباس خلبانی عکس می گذاشت.
ابراهیم : ابراهیم اوایل خیلی تلاش می کرد کاندیدای خوب و بااخلاقی باشد ولی خیلی زود با راهنمایی مشاوران فهمید میدان سیاست و رای گرفتن جای این جور ژست گرفتن ها نیست و هر چه گذشت(با حرکتی نرم و شیبی ملایم) تندتر شد .سید ابراهیم هر چند قاضی خوبی باشد ولی سیاستمدار خوبی نمی شود. وی هم تمام تلاشش را برای تخریب کرد تا با فروریختن دولت روحانی بر خرابه هایش دولت بسازد غافل از اینکه دولت سازانش همان کسانی هستند که حالا دیگر هر چپ و راستی دوره ی حکومت شان را نقطه سیاهی در تاریخ انقلاب می دانند  تا آنجا که رءیس شان رد صلاحیت شده  و در گوشه ی خانه به روزهای بست نشینی اش فکر می کند و یارانش برای کسب قدرت به گرد سید ابراهیم جمع شده اند.
سیدابراهیم از خودش چیزی نداشت برای همین کارش آنگونه که می خواست پیش نرفت. چون از فسادی می گفت که خود سال ها مسءول مبارزه با آن بود و حالا مدعی آن.
آقامیرسلیم: آقامیرسلیم از روز اول لیبرو بود یکی به چپ زد یکی به راست ولی بین دو نیمه یادش آمد که پست اصلی اش در جناح راست است بنابراین در ادامه یکی به راست زد سه تا به چپ ، ولی من دوستش دارم ادبیات جالبی دارد طراح سوال خوبی است و اینکه ماشالا از رو نمی رود که کسی جواب سوالش را می دهدیا نه،دنبال انجام وظیفه است نه کسب نتیجه ،ولی این روحیه ستودنیست چون معلوم می شود هدفش فراتر از انتخابات است و به آینده ملت و کشور می اندیشد نه به جیفه ی دنیا. خلاصه شیفته خدمت است نه تشنه قدرت.
هاشمی طبا: هاشمی طبا مهندس است و حرفای خوب و مهندسی شده می زند. شعرهای خوب انتخاب می کند و خوب می خواند. وی هم برای بازی خوب و جوانمردانه آمده بود ولی بعد از مناظره ی اول یادش آمد یا هم یادش آوردند جزو اردوگاه اصلاح طلبان است و بنابراین خودش را اصلاح کرد به جایگاهش برگشت،پاس داد و ضربه رو گرفت، خلاصه به روشن شدن اوضاع کمک کرد. او هم نشان داد تشنه ی قدرت نیست هر چند باشد هم کسی آبی بدستش نمی دهد.
اسحاق:  نمی دانم چرا نام اسحاق مرا بیاد رستم می اندازد. وی از اول آمده بود بگوید اصلاح طلبان زنده هستند آمده بود ریسش را پوشش بدهد و انصافا هم این کار را کرد.فکرش را بکن اگر اسحاق نبود محمد باقر و سید ابراهیم و حتی آقا میرسلیم با حسن یکه و تنها در میانه ی رینگ  چه می کردند. اسحاق طوفانی شروع کرد آرام شد و در نهایت عاقلانه با تک تیراندازی های هوشمندانه ادامه داد اسحاق برای حسن سنگ تمام گذاشت .هر حمله رو با دو تا حمله و ضد حمله پاسخ داد. به نظر من هر کی اسحاق را  وسط میدون هل داد این روزا به خودش افتخار می کنه. اسحاق خوب عمل کرد چون وضعش با خودش روشن بود.
و اما حسن
حسن آقا که حالا مرد دنیا دیده ای هست می دونه کجا آروم باشه کجا عصبانی بشه کجا تیر بزنه کجا دفاع کنه کجا جاخالی بده. خیلی خوب آبشارهای ناشیانه محمد باقر و آبشار های عاشقانه ی ابراهیم را گرفت سوالای خوشکل آقا میرسلیم رو جاخالی داد و جالب تر از همه تیر نهایی اش را برای ثانیه های آخر وقت اضافه در دقیقه ی ۹۶نگه داشت و از شانس خوبش  محمد باقر حتی ۴ ثانیه هم وقت نداشت تا لااقل لوله ها رو جمع کنه.
حسن آقا چون یادش نرفته بود هنوز  ریس جمهور است و سعی کرد در حد یک ریس جمهور باشد.

تحلیل زوجانه
زوج مشهدی سیدابراهیم و محمد باقر :
۱-تاکتیک شان تخریب چهره و بازی رقیب بود غافل از اینکه گاهی اعتماد مردم را هم بشدت تخریب می کنند.
۲- تمام تلاش شان را برای بازیابی سبد رای احمدی نژاد کردند غافل از اینکه نه اینان اویند و نه سبد آن سبد. آن سبد مدت هاست سوراخ شده است.
۳-تمام تلاششان را برای گرفتن رای در مقابل یارانه کردند. هر چند نگفتند از کجا؟
۴- هیچ برنامه ای ندادند.
زوج کویری حسن و اسحاق:
۱- تاکتیک شان را بر اساس دفاع خوب وضدحمله های سرعتی و قدرتی گذاشته بودند.
۲- تمام تلاششان را برای نشان دادن اوضاع بد دوره ی احمدی نژادی و دستاوردهای خوب خودشان کردند.
۳- همه تلاش آنان برای گرفتن رای از سبد عقلانیت بود اگر چه از چاشنی تحریک احساسات خالی نبود.
۴- برنامه دادند از صد روزه تا چارساله با نگاهی به بازی های پیش رو

زوج دوم علی رغم اینکه وسط رینگ افتاده بودند و بدون هیج داوری از راست و چپ و بالا و پایین  درست و خطا و مشکوک خوردند ولی کوتاه نیامدند و خلاصه اینکه از حملات یارانه ای و نجومی و فسادانگیز و حتی انتحاری خلبان جان سالم در بردند و در ضد حملات حریف رو لوله کردند.
بیاد بازیگرای فیلم ها می افتم که ده ضربه می خورند ولی یکی می زنند و همان یکی رنگ دنیا را عوض می کنند. نمی دانم چرا همش فکر می کنم زوج دومی وقتش کمتر بود چون باید هم دفاع می کرد همه حمله ولی زوج اول فقط حمله می کرد.

تحلیل بازیکنی
به نظر من انتخابات امسال  دارای دو بازیکن اصلی و دو بازیکن کمکی  و دو بازی گرمکن بود.
بازیگران اصلی یکی با تجربه بود یکی کم تجربه  یکی سعی می کرد بگه اهل عقل و تفکر و تدبیره یکی دیگه می گفت اهل دین و اخلاق و احساسه
بازیکن های کمکی: یکی تمام قد قبول داشت کمکی هست به عبارتی وضعش با خودش و ملت روشن بود و برای برنده شدن بزرگترش همه کار کرد گاهی شوت های حریف رو با سرانگشتاش زخمی شده اش گرفت چون باور داشت معاون اول بودن کم نیست.
یار کمکی دوم وضعش با خودش روشن نبود همش در فکر نمایش خودش بود تا با برتر نشان دادن خودش  و یا مصدومیت حریف جای او را بگیرد. اگرچه بازیکن خوبی نبود ولی سعی کرد بازی خراب کن خوبی باشد. در تخریب استاد بود و از تمام داشته و نداشته هایش استفاده ی تام کرد. نه ساعتش ،نه درصدش نه یارانه و نه کارانه اش او را ریس جمهور نخواهد کرد.
دو بازی گرمکن هم  خوب ایفای نقش کردند دمشان گرم. خیلی سعی کردند تعادل را برقرار نمایند و وقت تفکر و جمله سازی به بازیکن های اصلی و کمکی بدهند. حتی برای حفط تعادل گاهی به تیم رقیب پاس دادند تا به جوانمردانگی بازی کمک کنند.

امیدوارم هر کی انتخاب میشه به سربلندی ایران بیاندیشه و بجای تقسیم مردم، به فکر اتحاد ملت باشه
بجای برنامه های کوتاه مدت رای آور برنامه های دراز مدت عزت آور داشته باشد.

پوپولیسم یعنی چه؟

پسرم گفت پوپولیسم یعنی چه
که شده ورد زبان کوچه و بازار
یعنی استفاده بهینه ی از آمار
از دین و مذهب،از کار،از همکار
از اشک و گریه و احساس
حتی از پینه های دست یک بیمار
از ضریب فلاکت ،از جینی
از سوبسید و فساد،از هر کار
پوپولیسم یعنی به هر قیمت
چهره ای ساختن خوب و مردم دار
 یعنی دفن آرزوهای یک کشور
در میان گرگ های ملت خوار
یعنی برای کسب کرسی قدرت
جمله ی ساخته ها را کنی آوار
یادش بخیر شیفتگان خدمت را
وین همه تشنگان به قدرت زار
پوپولیسم یعنی بجای علم و عمل
کشیدن یک مار به تخته ی دیوار
محمود مسعودی

صبح خوبست

صبح خوبست که همصحبت باران باشی
همدل و همنفس سبز بهاران باشی
رود و دریاچه و جنگل همه را درک کنی
خاصه تر آنکه به ملک طبرستان باشی
یا که همخانه گل گردی و همگام نسیم
تا سر کوی گلی شور به دامان باشی
صبح خوبست که با غنچه گلی باز شود
نور تابان چو برآید تو به میدان باشی
بلبل از خنده ی گل گوید و گل راز سحر
تو به گل خنده زنی محو گلستان باشی
مه چو برخیزید جنگل همه را محو کند
چشم در چشم مهی شاعر حیران باشی
چو دل انگیز شود حال گل و روح نسیم
مثل یک دلبر و دلداده به جولان باشی
صبح را قدر بدان زانکه به چند روز بهار
حیف باشد که به خواب خوش نسیان باشی
ساده را عشق به جز صبح دل انگیز مباد
چه از این به که دم صبح به بستان باشی
نتوان وصف رخش کرد که آن یار نهان
جرعه ای داد که تو تشنه ی جانان باشی
محمود مسعودی