آژیر زلزله (شعری از زبان زمین لرزه ای که خواهد آمد )

شبی،روزی ،غروبی یا سحرگاهی
زمانی که شود تسلیم سنگ سخت کوهستان
و زان ناگه فروریزد سکوت سرد سنگستان
سوار سینه ی امواج سینوسی
سفر آغاز خواهم کرد
به هر کاخ بلند یا کوخ پستی دست خواهم برد
به هر کوچه به هر خانه 
به پستوهای تو در تو مسیرم باز خواهم کرد
مرا صدها نشان است و شما باور نمی دارید
اگر باورکنید هم،
جامه ی تردید از تن در نمی آرید 
نشان از کوه آوردم، نترسیدید
شکاف از دشت آوردم، نسنجیدید
به سیستم هایتان سیگنال ها دادم
به دستگاهایتان از موج ها گفتم
تراف و شیب و گاهی اوج آوردم
نه تک تک بلکه چندین فوج آوردم 
گهی لرزه گهی غمزه 
شکست کوه نشست دشت
خمش در دره و خاک کواترنر
گهی درزه میان سنگ خوش ظاهر
به چشم خویش می بینید بسی طومار پیچیدم
ره تاریخ کج کردم، تمدن ها فلج کردم 
شما باور ندارید
ای سیاست پیشگانی که به نرخ روز می فهمید
ز سمت باد می پرسید
مرا دیگر زبانی نیست طرحی نو در اندازید
به افسانه میامیزید علم و دانش و فن را
 اگر از درس جا مانید
فردا در طلوعی ساده مثل صبح اول بهمن
بجای برج فرتوتی تمام شهر ناپیداست
دعا کردن بس است عامل شوید ای حاکمان شهر
سخنرانی بس است قابل شوید ای رهروان دهر
شما مسءول تاریخید
مرا با روسری،تی شرت و دامن هیچ کاری نیست 
که جنس کار من جز در مسیر علم جاری نیست
مرا جز راه و قانون طبیعت رهگذاری نیست
به دوشم جز شکستن های پی در پی باری نیست
چشم بگشایید 
که شاید آخرین اخطارها باشد
من از درز و شکافی در دل یک کوه می آیم
من از خط و خراشی درکف یک دشت می آیم
مطابق با قوانین خودم در دوره ی برگشت می آیم
اگر چه نام من از دشمنی گاهی بلا گویید
که بار از دوش بردارید
به دوش سرنوشت و خلق بگذارید
ولی با هیچ کس در طول تاریخم عنادی نیست
و کارم غیر یاری بشر در عیش و شادی نیست
چشم بگشایید ای مردم،
من از سازندگان کوه البرزم 
من از یاریگران نفت و معدن،دره ی سرسبز و آب کوهسارانم
از این بهتر چه می خواهید؟
شما چون سنگ های بی اراده در مسیر سیل می مانید
شما مثل مسافر در بزرگراهی پر از اخطار می رانید
شما با انکه می دانید به زیر یورش آوار می خوابید
شما با دار بر گردن به روی تیغه ی دیوار می خوابید 
گناه ابر و باران و قوانین طبیعت چیست
دلم از دست تان خون و نمودارم به آستان شکست خویش نزدیک است،
صدایی را که می فهمید صدایی سرخ آژیر است.آژیر است
خدا فرمود در قرآن که:
من ظلمی نخواهم کرد بر نوع بشر
اما خودش بر خویش ظالم است.
بشر بر خویش ظالم است.