بگذار آشفته بماند

بگذار که اوضاع من آشفته بماند

این راز،نهان کرده و ناگفته بماند

حالا که خود م با دل درویش چنینم

بگذار تو هم شیر ژیان خفته بماند

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 1 + ارسال نظر
فرا 1393/07/03 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام
وقتی ک صحبت از اشفتگی و رازی پنهانی و ناگفتنی شده و بلافاصله از تنهایی دل (دل درویش: دل بی نیاز تنها ؟) حرفی به میان میاد ،تا اینجا شعر لطیفی است که دل رو میسوزنه ولی نمیدونم یهو سرو کله شیر ژیان از کجا پیدا میشه! !؟؟

ممنون و سلام شاید اون راز در صورت بر ملا شدن میتونه شیر ژیان درست کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد