ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
موج هم از خود ندارد عرضه ای
جز سواری بر دل آزرده ای
اب هر سو ضربه ها را می خورد
عشق و حالش موج دریا می برد
صخره در زیر تمام اب ها
هی تحمل می کند پرتاب ها
ماهیان دل را به دریا می زنند
از مسیر رد پایش می پرند
ماسه ها با هم به دعوا می شوند
عاقبت در ساحلی جا می شوند
زندگی دریایی از آدم بود
صخره و آب و گل و شبنم بود
جملگی در جنب و جوشند و تلاش
لیک موجی می زند بیدار باش
می شود بر جمله ی عالم سوار
می کشد هر کس که می خواهد به دار