پس...چرا؟

هر صبحدم به خود می گویم:

شاید این آخرین نفس باشد

شاید این آخرین قدم باشد

شاید این اخرین سخن باشد

پس: غصه چرا، غم چرا

این لحظه ی آلوده به زیر و بم چرا

دلخوری از بیش و کم چرا

افسوس که این بخش از حافظه ام خیلی زود "فرمت" می شود

و همه چیز فراموش

و فردا دوباره هجوم

دوباره دلتنگی

دوباره بی قراری

دوباره سکوت

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد