تلاقی شب و سکوت

پر از سکوتم و خالی ز واژه ها امشب

بپرس   حال دلم  را ز  لاله ها امشب

به  فال حافظ   شیراز  دلخوشم  ورنه

نمی رسد  خبر از یوسف وفا  امشب

روان شده  آب  از دو چشم  خشکیده

ز دردِ  هجرِ  کشیده  ز  ناکجا  امشب

شراب لعل  لبش را ز تاک باید جست

رسیده  تازه  خبر  از  کرانه ها امشب

به آسمان  ابری  دلها ستاره ای نبود

کجاست  یورش  بادی به ادعا امشب

جو   بی رخ  مه  روشنی  ندارد شب

کدام  بوسه  رساند به ما دوا  امشب

تلاقی  شب با  سکوت یعنی  عشق

گشای  دامن خود  را به ماجرا امشب

مگیر ساده   سکوت  سخت رندان را

که پر  شده  دل  از نگفته ها  امشب

"محمود مسعودی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد