قاصدک

قاصدک گوشه نگیر ، غصه نخور

انتظار تو سحرگاه به سر خواهد شد

کوچه از ولوله ی باد خبر خواهد شد

وقت پرواز تو هم نزدیک است

وقتی از اوج به دنیای زمین می نگری

یاد من باش که بی بال و پرم

بذر خود را به زمینی آرام

در دل خفته ی یک باغ امانت بسپار

تا بهاری دیگر

وقتی آواز قناری و صدای بلبل

همه ی خاک زمین مست کند

تو هم از خاک دگر باره به آغاز درآ

به تنور احساس و به عشق پرواز

دل مردم همه جا شاد نما

مهربان باش با کودک احساس درون

که محال است بزرگی گردد

بگذار گاهگاهی دست او لمس کند بال و پرت

زنده کن کودک پرواز خیالات مرا

و بمان تا آخر و بدان تا آخر

وقت دل کندن از خاطره ها هرگز از راه نخواهد آمد

قاصدک

خوش به حال تو ،سفیدی و رها

می روی تا سر کوی همه یاران وفا

کودکان اسم تو را می گویند

گاهی از مهر ،تو را می بویند

تو عروسی هوس رقص به میدان داری

چرخشی در وسط سبز گلستان داری

ولی هرگاه که فرصت دست داد یا که بادی آمد

تا بلندا خبر شهر برو

تا بدانسوی دل و دهر برو

شاد باش و شاد کن که همین می ماند

فرصت ار هست که هست خنده بنشان به لبی

چونکه قانون طبیعت این است

که اگر شاد کنی شاد شوی

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 2 + ارسال نظر
صدای آشنا 1393/01/30 ساعت 09:33 ب.ظ

سلام
ممنون از حضور سبزتان
اگه در اجرای دکلمه ها ایرادی دارم بگین
ممنون میشم

پروانه 1393/01/31 ساعت 06:12 ب.ظ

....قاصدک به من از یار سفر کرده بگو
سخن از او به گوش تونیامد؟
قاصدک برگرد و شعر تنهایی من را تو به گوش او برسان
قاصدک شاد باش شاد کن که همین می ماند
فرصت ار هست که هست خنده بنشان به لبی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد