شور فروردین


عطر  گل در  مخمل سبز  چمن پیچیده است

زلف باران خورده بر دوش سمن پیچیده است

ماه  بر  بام  بلند  آسمان  شاعر  شده

جامه ای  نو بر  تن حرفی کهن پیچیده است

لاله در رقص است و بلبل فکر  آواز بهار

دشت عاشق گشته و بوی ختن پیچیده است

نوعروسان در چمن در جستجوی یار خود

زلف  گل بر شانه های یاسمن پیچیده است

تازه است خاک زمین از لطف پاک  آسمان

بوی بارانست  در دشت و دمن پیچیده است

دی گذشت و بهمن و اسفند هم دنباله رو

شور  فروردین  میان   انجمن  پیچیده است

گلرخان تقدیس گلها می کنند وقت بهار

شعشعی از تازگی در هر کهن پیچیده است

دامن گلزار رنگین است و مست روزگار

زان شکوفه بر درختان ،بی ثمن پیچیده است

بانگ می آید زمستان رفت و می روید بهار

حس  رویش  در  ضمیر ما و من پیچیده است

ساده بیرون شو ز خود دامان صحرا را ببین

بین بهاران گوش برف بی وطن پیچیده است

 "محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 1 + ارسال نظر
پرواز 1393/01/10 ساعت 12:31 ق.ظ

توصیف نزدیک ومناسبی از شور فروردین که به دل می نشیند. از منظره عکس خیلی زیبا هم ممنون











که

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد