کدام خد؟ا کدام بهشت؟

آی آدم ها

در بی نهایت روزگار چه می جویید

در نهایت این بی قرار چه می جویید

بهشت بهشت بهشت؟

کدام خدا؟ کدام بهشت؟

کدام حق ؟کدام حقیقت؟

کدام راه؟ کدام شریعت؟

کدام عشق؟ کدام معنویت؟

کدامین بهشت :

راهش از خون می گذرد

 از شادی مرگ می گذرد

از بدن های تکه تکه شده

از تن های بی سر شده

از سرو های بر زمین افتاده می گذرد

لحظه ای بیندیشید

همه بازیچه ایم

در دست بازیگرانی نفهم و قهار

در دست مغزهای منجمد

در دست قلب های سنگی شده

در دست دست های آلوده

در دست بازیگردانان خودساخته

اگر خدایی هست که هست

اگر ما بنده ایم که هستیم

خدای همگان هست

همگان بنده ی اویند

کجا بهشتی می آفریند که

ار خون دیگر بندگانش بگذرد

از خون کودکان بی خبر از همه چیز بگذرد

آی انسان ها بوی تعفن جهان را گرفته است

آی ادم ها

کدام خدا کدام بهشت

شما را چنین خونخوار گردانده است

کدام بهشت کدام خدا

تا فرصت هست دمی بیندیشید

بمب و نارنجک از کمر بگشایید

اسلحه بر زمین بگذارید

بهشتی دیگر بجویید

بی خون بی مرگ

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 1 + ارسال نظر
مینا 1392/11/28 ساعت 12:00 ق.ظ http://taraze-roozaane.blogsky.com

سلاام...
جز سر تعظیم در برابر خداوندگار و شکر یزدان نتوان گفت سخن...
.
.
قلم تان سبز تر باد...خیلی زیبا و با مفهوم بود...

ممنون و سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد