تمام عمر یک سکه است

دلم اندازه ی یک شهر ،یک دنیا برایم تنگ می گردد

سکوت خسته ای بر لحظه هایم رنگ می گردد

ز دلتنگی هوای سینه ام گویی که مسموم است

و شاید در نگاهم قصه هایم گاه معلوم است

زمین و آسمان این است

غیر از این چه می خواهی؟

گهی سرمست و شادابی

گهی طامات می بافی

گهی اسب مرادی زیر پا داری

گهی هم نامرادی در نوا داری

تمام عمر یک سکه است

دو روی سکه ناپیدا

میان آسمان چرخان

گهی اینیم ، گاهی آن

گهی غمگین ،گهی شادان

زمین دارد دهانی باز چون قلک

که بلعد سکه ی عمرم

و دیگر هیچ

ولی بازم گذر خواهم نمود از ناشکیبایی

دوباره باز خواهم گشت

دوباره سکه را تا آسمان پرواز خواهم داد

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 2 + ارسال نظر
مینا 1392/11/20 ساعت 07:43 ق.ظ

سلاام...
تمام عمر یک سکه است
دو روی سکه ناپیدا
میان آسمان چرخان
گهی اینیم ، گاهی آن
گهی غمگین ،گهی شادان
زمین دارد دهانی باز چون قلک
که بلعد سکه ی عمرم
و دیگر هیچ
ولی بازم گذر خواهم نمود از ناشکیبایی
دوباره باز خواهم گشت
دوباره سکه را تا آسمان پرواز خواهم داد...
.
.
.
فوق العاده زیبا و با معنا و جذاب بود...
شاید باورش سخت باشه ولی شعرتون بد جور بهم تلنگر زد ...
من بندرت با خوندن شعری گریه می کنم ولی بدجور دلم گرفت...:(
شاد باشیتن و تندرست...

ممنون سرفراز و سربلند

مینا 1392/11/20 ساعت 07:45 ق.ظ

شعرتون رو اگه اجازه بهم بدین در دفترم ب نام زیبایی های شعر و ادب پارسی یادداشت کنم...البته با نام خودتون...
پیشاپیش ممنون...

لطف می فرمایید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد