ببار ای برف

ببار ای برف

به کوهستان به دشتستان

به هر تکه قله ی تنها به این صحرای بی پهنا

زمین تشنه دلتنگ است میان بوته ها جنگ است

ببار ای برف

بر خاک زمین و دردهای خفته در بستر

به آدم های مسکوت مانده در دل های بی باور

ببار ای برف

ببین مردم چه دلتنگ اند

گرفتارند و تنهایند و بی رنگ اند

ببار ای برف

تو پیوندی میان آدمی با اسمان ها باش

و یا پیوند یک بوته به خاکستان بی جان باش

 "محمود مسعودی(ساده)"



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد