لوت و کلوت و گندم بریانم آرزوست


لوت  و  کلوت  و  گندم  بریانم   آرزوست

نبکا   و رود  و قصه ی  برخانم   آرزوست

آن دره های تنگ و  آن  کوه های خشک

یاردانگ و سیف و سنگ گریزانم آرزوست

از بس ملول شهر  و  خیابان و   دوده ام

رقصی   میان   کوه  و  بیابانم  آرزوست.

شب های بی ستاره ی بیتاب گشته را

ماه  و  ستاره  در شب عریانم  آرزوست

دل های  سنگی   شهری  گرفته  است

سنگ  عقیق  و  ماهک  تابانم  آرزوست

غلتی میان ماسه و شعـری میان دشت

حرفی   ز  نوع  آتش   سوزانم  آرزوست

زین  همرهان  سر  به  گریبان دلم گرفت

زلفی  به  دوش  حضرت یارانم  آرزوست

آب ها تهی ز ملح و  لبها  تهی ز  عشق

آن رود شور  و  آن  لب  خندانم  آرزوست 

دانی که ساده دل به امید  تو داده است

در جستجوی  خاک تو  طوفانم  آرزوست

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 2 + ارسال نظر
ترکمان 1392/11/06 ساعت 11:26 ق.ظ

مثل همیشه زیبا

fara 1392/11/06 ساعت 10:15 ب.ظ

سلام
غلتی میان ماسه وشعری میان دشت........نه غلطی.....

ممنون از دقت شما ولی هر دو درست است
http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%BA%D9%84%D8%B7+%D8%B2%D8%AF%D9%86

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد