دلم برای کویر می سوزد

به کویر می روند تاآرامش از دست رفته را بجویند.

به کویر می روند تا با دیدن مناظر بکر دلشان تازه شود.

به کویر می روند تا از کویر نشینان انرژی بگیرند .

کسی که به کویر می رود خود می داند چه خطراتی پیش رو دارد.

کویر بادها دارد ولی علی رغم سوزشان نامهربان نیستند.

خاک دارد ولی می آید و می نشینند و زندگیشان را می کنند شاید هم به عنوان هدیه عناصر کمیاب به غذایت بیفزایند.

کویر تشنگی دارد ولی تشنه ات نمی گذارد.

کویر تنهایی دارد ،دوری دارد ،گم شدن دارد، هزار داستان کوچک و بزرگ دارد.

ولی اصالتی در خود دارد که گویی مردمان را به اصل خویش باز می گرداند و گرفتارانش را رها نمی کند.

کویر علی رغم نامی که بر آن نهاده اند گاهی گل دارد .

ولی ناگهان ... و دیگر هیچ

راستی چه کسی باور می کند کویر مین دارد

و من دلم برای کسانی می سوزد که شاید برای همیشه از زیبایی هایی که خالق در دست طبیعت نهاده  است محروم خواهند شد .

دلم برای مسئله هایی می سوزد که هرگز حل نخواهند شد چون صورت مسئله پاک خواهد شد.

دلم برای کویر می سوزد که اَنگ پر پر کردن گل را به وی خواهند داد.

دلم برای تاریخی می سوزد که خواهند نوشت که حتی کویر را هم مین کاشتند.

 دلم برای خودم می سوزد که تنگ رتیل را نخواهم دید چون هیچگاه پاک نخواهد شد.

دلم برای رفتگران محیط زیست می سوزد که حالا باید آموزش مین روبی هم ببینند.

دلم برای مینهایی می سوزد که در غربت کویر گم شده اند و خواهند شد وتنها راه یافتن شان جان زنده ای خواهد بود.

دلم می سوزد برای مجوز های که همانند گذشته صادر نخواهند شد تا آرمش مین ها بهم نخورد.

دلم برای راز های پنهان شده ی کویر می سوزد که سر به مهر خواهند ماند.

دلم برای دره هایی می سوزد که پر از رمز و راز های زمین شناسی و زیبایی شناسی است ولی در تنهایی دیواره های آنها فروخواهد ریخت و دلتنگ تر و تنها تر از همیشه به هم خواهند نگریست.

دلم برای نگهبانی می سوزد که باید مواظب مین ها باشد تا از جایشان تکان نخورند و خدای نکرده روی مین های دیگر نروند.

دلم برای قاچاقچی ها هم می سوزد که بجای یک کار آبرومند و نان حلالی که باید بر سر سفره بگذارند مجبورند با مین ها بجنگند و نان مین آلود به خورد زن و فرزندشان بدهند. 

دلم برای خودم می سوزد که مجبورم حرف هایم را فروبخورم که به کسی برنخورد و گرنه دلم خیلی بیشتر می سوزد.

به گفته ی استاد حقگو تو رو خدا (( در کویر مین نکارید گل نمی دهد گل پر پر می کند))

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 5 + ارسال نظر
فرا 1392/10/24 ساعت 12:15 ق.ظ

به کویر میروند...زندگی در کویر را دوست دارند...
انجا اگر خار هم باشی دیده میشوی...

اشرف 1392/10/24 ساعت 12:29 ق.ظ

سلام
دلنوشته ای که واقعا از روی دل نوشته شده است...اگر عکسی هم از کویر کویر را انتخاب می کردین ،همخوانی بیشتری با دلنوشته پیدا میکرد.

عکس دقیقا از کویر است و همان محلی که خودروی کویرنورد امیر طالبی گل با مین برخورد گرد. همان تنگ رتیل

اشرف 1392/10/24 ساعت 07:20 ب.ظ

سلام
پس چقدر این تنگ رتیل زیباست.
وبرای کویرنورد متاسفم.

و من چقدر دوست دارم بدونم اون لایه های سیاه چیه

مینا 1392/11/05 ساعت 08:52 ق.ظ http://taraze-roozaane.blogsky.com/

سلاام...
گفته ی استاد حق گو بسیار تلنگر زیبا و ب جایی هستش...
کویر یعنی عشق، ایمان، صلابت...
کویر یعنی هنر زیبای خالق...
کویر یعنی عنصر وجودی من، تو، او...
.
.
زیبا و عالی بود...ممنون...

محمد 1392/11/25 ساعت 02:40 ب.ظ

با سلام و تشکر از مطالب و تصاویر زیبای شما که مارا با خود به دل کویر می برد
به نظرم آن لایه های سیاه باید تجمعی از دانه های مگنتیت باشد بهتر است با یک عدد اهنربا امتحان کنید
بسیار سپاس و بدرود

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد