ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
من ویک خط سفید روی یک راه سیاه
من و سوسوی چراغی از دور
من و چند تیرک ایستاده به راه
من و یک دشت و دو صد کوه بلند
من و یک حس غریب، به تمنای نگاه
من و یک غوطه به تنهایی خویش
جستجویی ز دل و حسرت و چاه
من و شعری که به تنگ آمده در تُنگ نفس
تا بگوید شب یک بوسه ز افسانه ی آه
من و یک پیچ که پیچده به هم
همه افکار و خیالات من و ماه گواه
من و امید به دل مانده ی شب
که برآید به دل انگیز پگاه
من و این چشم که خوابش نبرد
پلک هایی که ندادند به اندیشه پناه
من و این جاده ی تکراری عمر
من و صد حسرت و احساس گناه
من و چارگوشه ی یک تنهایی
و به اندازه ی یک عمر، تباه
من و یک قافله از خاطره ها
ساربان مانده که تکرارکند قصه ی آه
آه این جاده چقدر طولانیست چقدر تکراریست
گاه با خط سفید،گاه بی خط سیاه
رمز هر راه در اندیشه ی ماست
می توان جور دگر کرد به این راه نگاه