بیا باورکن

چشم من مست مدام است بیا باورکن

ساقی و جام به کام است بیا باور کن

غم ایام فراری ست ز میخانه ی ما

شربت عشق به جام است بیا باور کن

طوطیم هست سخنگو و شکر ها شیرین

لب و شکر چه به کام است بیا باور کن

بلبلان مست و قناری همه مشغول غزل

هر دو لب بر لب جام است بیا باور کن

مسجد و میکده مدهوش گلاب است هنوز

هر چه گل هست بنام است بیا باور کن

یک شب از بهر خدا عشوه خود ارزان کن

فقط امشب شب عام  است  بیا باور کن

شکوه کم کن بنگر شهر تو را منتظر است

جمله ی قوم  چه رام است بیا باور کن

ساده دل در گرو مهر تو دادست بفهم

هی مکن عشوه جرام است بیا باور کن

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد