تشنگی در راه است


تشنگی در راه است حفاظت محیط زیست

ابر بی جان شده است

دشت عریان شده است

عوض بارش برف ، بارش خاک فراوان شده است

ده بالا دستی ،خالی از جنبش انسان شده است

ده پایین دستی: ... آه ، ویران شده است


چشمه ها بی تابند

شایدم در خوابند

رودها فرسوده

جوی ها سرگردان

سبزه ها پژمرده

ساز ها نامیزان

قطره ها گم شده اند

ذره ها در میدان

باد جای باران از خاک خبرها دارد

خاک از سرعت سیلاب خبر می آرد


ده و دریاچه و تالاب همه منتظرند

بس که خشکیده ی تالاب به سر کوفته است

بس که ترسیده ی مرداب به خود سوخته است

همه ذرات رس و خاک شدند وارونه

وقت جان کندن آنها شده است

گل و گلزار که هیچ

نی و نیزار به خود می لرزد

شب بیدار که هیچ

روز دیدار  به خود می لرزد

دل و دلدار که هیچ

خصم غدار به خود می لرزد


فوج بی تاب مهاجر ز سفر افتاده

موج بی آبی باران به جگر افتاده

ترس تاریکی جنگل ز نظر افتاده

جان آدم،

جان حیوان و گیاه،

جان هر بوته و جنبنده ی خاکی به خطر افتاده

 

تشنگی در راه است

سد بی آبی کوه، پر بی تابی است

رود بی آبی دشت، تا خدا جاری است

دشت سرگشته جان،ز وفا عاری است

دل آدم:

چه بگویم

که کجا شور و پر و بالی هست

شاید از شدت بی عاری است


تشنگی در راه است

ای فلان ابن فلان ابن فلان

قبل از اسمع خاک

قبل از افهم آب

تو بفهم

جان این آدم خاکی به خطر افتاده

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد