عشق تقدیم شما

من نمی دانم :

به کجا نفسم می گیرد

آتش و سوز در این بوالهوسم می میرد

یا که معبود کجا و چگونه

به دلم جرات دل کندن و رفتن،

به سرم فکر شکفتن خواهد داد

یا باغ سبزی که نشانم دادند

کی بود فصل بهارش

کی بود گل به کنارش

کی زمان حکم توقف به تنم خواهد داد

کی جهان مهر سکوت بر لبم خواهد زد

ولی می دانم

که به هر لحظه و هر تکراری

رمزی آکنده ز عشق است نهان

کار من تقدیم است

به هر عابر باغ ابدی

که چو من هیچ نمی داند از این راه دراز

کار من تقدیم است

هر چه باشد نامش

مهربانی و محبت

یا که احساس قشنگ شادی

یا که لبخند سفید دم صبح

یا که یه گوشه ی چشمی به نسیم

یا که یک بوسه به هر گونه ی اشک آلوده

یا که گرم کردن دستی تشنه

یا که همدردی یک ثانیه بی برگی

کار من تقدیم است

به درخت و عابر به نسیم و باران

و به هر کس که در این نزدیکیست

عشق تقدیم شما

"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 3 + ارسال نظر
آرش 1392/07/20 ساعت 03:25 ق.ظ http://dastannevisemaghror.blogsky.com/

سلام
اگه امکانش هست وبلاگ من رو پیوند کنید و بگید من با چه نامی شما رو پیوند کنم :)

اشرف 1392/07/20 ساعت 07:02 ب.ظ

به نام خدای عابر،درخت،نسیم وباران
به جای اینکه یاد مرگ بغض را تلخ کند...می شود جور دیگر دیدوبه زندگی معنا بخشید،بسان حرفهای ساده ولی پر رمز وراز وبی دریغ این شعر
نویسا باشید ولبریز از ترنم خوش باران

فرا 1392/07/21 ساعت 10:55 ب.ظ

سلام" عشق تقدیم شما" خیلی قشنگ شروع شده خصوصا:
به دلم جرات دل کندن و رفتن
"به سرم فکر شکفتن خواهد داد"..... شکفتن سر تعبیر زیبایی داره.
واینکه :"به هر لحظه وهر تکراری رمزی اکنده زعشق است نهان"...ابنجاش هم یه لطف دلخواسته ای داره که اگه دقیق وعمیق بهش فک کنی حتی به تازگی نهفته در تکرارها هم میرسی....
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد