ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
جاده ها منتظر بوسه ز یک ابر بهار
چشم ها تشنه دیدار رخ سبز نگار
کی بهاری شود این دشت بگو
همگان منتظر لطف تو ای حضرت یار
سبزه خشکیده و چشمش به در است
حوصله منتظر سبزی یک باغ و بر است
دل به اندازه یک دشت، غم انگیز شده
با توام یار گلم ل طف شما کارگر است
توپ های همه عالم کف میدان شما
متهم خیمه زده در کف دیوان شما
یک اشارت به دو چشمی کافیست
تا که ساقی برساند می عرفان شما
شبنمی تشنه ی صبح است که پرواز کند
نور حق بیند و پرواز دل انگیز خود آغاز کند
برگ سبز ار چه هواخواهی شبنم دارد
جز به حکم تو کجا قفل خودش باز کند
تشنگان گر چه که دریای طلب می باشند
زین همه تشنگی خود به عجب می باشند
حاش لله که زند دم کسی از غیر نگار
منتظر بر در ارباب خود از رسم ادب می باشند