دیگه دلتنگیام تو هیچ شعری جا نمی گیره

دیگه دلتنگیام تو هیچ شعری جا نمی گیره

شراب تلخ باران خورده هم حتی سراغ از ما نمی گیره

به اوج قله ی کوه نمک با پای زخم آلود

سر سوزن عنایت هم درون لحظه هایم جا نمی گیره

پرستو یاد از همسایه های دل نمی سازه

شقایق با دل خونین مسیر عاشقی از سر نمی گیره

مهاجر ها مجاور گشته اند در کلبه های دور

مسافر اشک در چشم است و یاد از شبنم باور نمی گیره


"محمود مسعودی(ساده)"

نظرات 1 + ارسال نظر
فرا 1392/07/09 ساعت 12:05 ق.ظ

در هیچ لغتنامه ای،هیچ کدام از واژه ها،مترادف

(دلتنگی ها)نیست!چرا که دلتنگی...درد دارد، نه معنا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد