ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
عمر رفت و پشت سرش را نگا نکرد
نه یاد من نه یاد شبنم صبح آشنا نکرد
با باد همسفر بُد و در لحظه مستتر
یاد از مسیر باد و بی دلی با وفا نکرد
گفتم غروب زرد،تو چرا یادم نمی کنی
گفتا طلوع هم به کس اینجا وفا نکرد
نی طرف جوی و نی باغ و کوهسار
بعد از تو هیچکس به حضورم دعا نکرد
بر سفره غیر سبزی و ریحان نبود هیچ
سبزی گذشت و قصه ی ریحان وفا نکرد
بلبل مرا دگر به باغ دعوت نمی کند
او هم دگر یاد دوره ی عشق و صفا نکرد
ای دل ز بی وفایی دوران همین بس
نورم ز چشم رفت و کسی هم نگا نکرد
مویم سفید گشت و دلم بی نصیب ماند
هیچ عابری امید رفته ی ما را صدا نکرد
هم دل ز جام بریده ام و هم ز جام دل
اما کسی به دل بریدن ما اکتفا نکرد
یکبار برای لحظه ی آخر به ساده گو
چون شد که کس یاد از این آشنا نکرد
من یکی از برگهای خشک روی زمینم
و تو کفشهای یک آدم غریبه
تو بی اختیار از من میگذری
و من بی اختیار میشکنم ...