بی مروت دل

عهد بستم با خودم تا دل نبندم بر کسی

دل نبندم بر کسی تا دل نگیرم از کسی

شمع را دیدم که با شعله تبسم می کند

یاد باد پروانه را می سوخت در دلواپسی

من به دست خویش افتادم به دام روزگار

چون کنم با کس گلایه در مسیر بررسی

من به عهد خویش پابندم و رسم روزگار

سخت می گیرد مرا با قصه ی دلواپسی

گفته بودم دل نبندم بر گل و باغ و نسیم

گفت در گوشم حدیثی،کرده مفتونم بسی

شرط کردم با صبا با کس نگوید راز من

باز هم عاشق شدم و دل نهادم بر کسی

ساده را افسانه ی زلف تو مشکل می کند

بی مروت دل،گذر کن دل مبند بر هر کسی


نظرات 1 + ارسال نظر
باران 1392/06/08 ساعت 12:40 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد