فکر آبروی تفنگم نمی کنی

ما را به تیر چشم خودت می کشی ولی مرهم به زخم دل تنگم   نمی کنی

با صد کرشمه و صد ناز و عاشقی، یادی ز عشق خوب و قشنگم  نمی کنی

ای وای من و روزگار سفله که اینگونه بی گدار،به آب شهر پر آتش  نمی زدم

کز آب و آتش ار گذرم بار دیگری،باز هم فکری به نام و آبروی تفنگم نمی کنی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد