شکرپاره

شکر پاره،  لبت کو،  شکرت کو؟

دو چشم  خوشکل  زیباچرت کو؟

مرا که عالمی دیوانه خوانند

تو پرسش کن دل خوش باورت کو؟



تو را دیدم که  ساکت  و  حزینی

تک و تنها  به یک گوشه  نشینی

نپرسیدم  چه شد از ما  گذشتی

که چشمت گفت از ما دل غمینی


الهی  چند  سپیده  گل  شمارم

که شاید گلرخی همچون تو یابم

نگا کن وقت گذشت آفتاب دراومد

نشونی  ده که عشقت برده تابم


صدایی از لب بومی شنیدم

گمون کردم که یارم را  ببینم

ولی  پّر بود و رد  در آسمونی

پری  بودی  که پروازت  ندیدم



اگر حرف و سخن داری منم گوش

اگر  احساس  لب داری بکن نوش

تو که دل برده ای و دل نداری

فراموش کن  همه،بگشای آغوش



شبی گشتم خیالت را  هم آغوش

نه من طاقت نه بودی درشما گوش

چنان اندر حضورت غرق بودم

که یادم رفت کتری می زند جوش


شبی نوری به کوهستان درخشید

به قلب  عاشقم عشق  تو بخشید

تمام شب درون خود نشستم

که کی بتوان شراب از وصل  نوشید



خوشا صبح و سحرگاهی که امید

برآید از لب بامم چو خورشید

بگوید ساز و آواز و دهل کو

که روح بر دل و بر جانم ببخشید



کبوتر جان  چرا   طاقت  نداری

همین چند روز باشد بی قراری

به چشم نازکت اشکی نبینم

خدا  کی  بگذرد  این روزه داری


جوان بودیم  و خام و  غم ندیده

گلی در دست،خورشیدی به سینه

تو می گفتی نترس دنیا  دو روزه

مو  گفتم  چون  تویی دنیا ندیده


گل سرخم چرا  اینگونه زردی

مگر داری به سینه آه و  دردی

الهی درد عاشق را دوا کن

نخشکد سنبلی در دست مردی



دهل و طبل و سرنا را  بکوبید

ز بام قلعه مردم را بگویید

که از سوی فلق آواز آید

به غیر از عشق از دنیا نجویید



اگر  ابری  بزن  باران  کن  امشب

چنان دلتنگیم عصیان کن امشب

که این پیچیده اوضاع پریشان

بسی درهم شده طوفان کن امشب



نظرات 1 + ارسال نظر
فرا 1392/04/18 ساعت 10:48 ق.ظ

فوران واژه هایی که صدای نفس روح است
وشمیم سوخته سینه...
و انتشار آه های به پرواز در آمده....
واژه هایی که حرف می زنند وقتی سلامشان می کنی...

احساس نابتان مانا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد