باز کن پنجره را

باز کن پنجره را

بوی خدا می آید

بوی نورانی خورشید

بوی تسبیح و دعا می آید

پرده ی شب ز گذرگاه زمان می گذرد

بوی احساس قرابت

بوی توحید و ثنا می آید

شاید این نزدیکی

یک نفر بیدار است

دست در دست خدا

روی سجاده ی نور

پی تجدید قوا می آید

یا که از پنجره ای

پی شمعدانی صبح

صوت بلبل ز سما می آید

باز کن پنجره را

تا نسیمی گذری

تازه سازد رخ خوابیده شب

یا خروس سحری

باز گوید ز گذرگاه دل انگیز طرب

باز کن پنجره

تا ببارد خورشید

تا بجوشد چشمه

تا بخواند گندم

تا برقصد ساقه

تا همان عابر هر روزه صبح

به سلامی دل ما تازه کند

به سلامی که از انفاس خدا می آید


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد