ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
ماهی افتاده ز آب و نفسش دشوار است
راهی قصه و رویا شده ام ره ز کجاست
از که پرسیده توانم که زمان غدّار است
سنگ و لاخ است اگر در گذر سخت وصالخوش بود چون به هوای رخ آن عیّار است
قصه و غصه ی دیدار رخ یار ز شبنم پرسیدکو همان شاهد تنهاست که شب بیدار است
گر بماند اثر پای تو بر خاک به اصرار زمان
خواهمش جست که امید دل بیمار است
لحظه ها بگذرد و عمر تو یاری نکند وصل رخش
کن دعایی که خدا در همه دم غفّار است
یارب از سادگی ما گذر و حسرت دیدار بگیر
گرچه ره سخت نمودست و زمان بر دار است
مقصد عمر همان یک نفس لعل لب است
ورنه باقی همه حسرت به دل خمّار است