ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
من و چشمان اشک باری که با یاد تو می بارد---- تو و چشمان بس شادی که تخم فتنه می کارد
من و لب های بی تابی که با یاد تو رنگین است---تو و لب های رنگینی که که رنگ از دیگران دارد
من موی پریشانی که بادش می برد هر سو----- تو و موی پریشان رقیبانی که بر ما خنده می دارد
من و این چهره خونین که خونبار یده از چشمش----- تو و آن چهره ی پر چین که رنگ حرص می بارد
من و شب های دیجوری که تا صبحت پریشانم-----تو و شب ها در آغوشت ز غیرم عشوه می بارد
من و زلف سیاهی که سفیدی حاصل عمرش----- تو و زلفی به دست او که بر ما طعنه می دارد
من و پایی که زانویش بیادت خم شد و بشکست --- تو و پای شتابانی که دیگر سوی گام می دارد
من و این سینه ی تنگ و دل غمگین و ناشادم----- تو و آن قلب سنگینی که غم بر قلب ما بارد
من و امید وصلی که خزان بی بهارش آرزو کردی --- تو و امید بر وصلی که فصل از ما کمین دارد
منم آن ساده تنها که هست مغلوب عشق تو --- تو و مغلوب هر زیدی که بر ما نیزه می بارد