یه جورایی

یه جورایی دلم تنگه که باور کردنش سخته

نفس در سینه محبوس و گلو بگرفته ی بغضه

نه می شه گفت حرفا رو و نه می شه بی خیالش شد

نه می شه راه رو بستن نه می شه بی حسابش شد

فقط یک راه می مونه که بارون خدا از آسمون عشق جاری شه

تموم درد دل ها رو بشوره تا دوباره رود خوشحالی به توی دشت سینه جاری شه



نظرات 1 + ارسال نظر
کبرا پورپیغمبر( اذر) 1391/10/15 ساعت 01:17 ق.ظ

خیلی زیبا و دلنشینند . باید در فرصتی خوب نگاهی و مطالعه ای نو داشته باشم . سلامت باشید و قلمتان مانا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد