واکن لبان غنچه را

واکن لبان غنچه را که جوان می کنی مرا        

بشکن سکوت روزه را نگران می کنی مرا

ما را به قول و وعده فریبی ولی تو را خدا        

وفا بکن که روان سوی خزان می کنی مرا

عمری میان زلف تو گم بوده ام ولی اکنون       

هنوز وعده به تیر و  سنان  می کنی  مرا

بگشا دو چشم خفته به این روزگار آشفته

بنگر مرا که دست بر آسمان می کنی مرا

تایید  چشم  و تکذیب لبت جان من فسرد

انگشت نمای  هر دو  جهان می کنی مرا

مگذار  ساده ی  تنها   در  این   پریشانی

بازآ که با سکوت خود فوران  می کنی مرا


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد