نگو دیگر خداحافظ

نگاهت بر زمین انداختی  گفتی  خداحافظ

سکوتم را رضایت دیدی و  رفتی  خداحافظ

تمام خاطرات سال های عشق و دلشادی

همه یکجا  برون  از  کوله اندازی  خداحافظ

تمام  اشک های مانده  در جام تهی ما را

بدون دست  یا  آهی رها سازی  خداحافظ

سرود ناشنیده خواندی و ناخوانده شعرم را

دوباره بر خیال و شعر من  تازی  خداحافظ

اگر چه چشم من آیینه ای هست تار می بیند

چه می بینی تو در آیینه می گویی خداحافظ

مگر خورشید را بگرفته اند از آسمان خاطرات ما

چرا در خویش حیرانی  چرا  گویی  خداحافظ

نمی مانم  بدون  تو  در این ویرانه ی  حسرت

بمیرم   بهتر است  تا  از  لبم گیری  خداحافظ

شراب چشم میگونت دوباره مست خواهد کرد

شب تار دل ما را اگر صد بار هم گویی خداحافظ

تو پنداری که ساده  در  فراقت  زنده  می ماند

نمی آید نفس ما را اگر که واقعا گویی خداحافظ

امیدم  زنده  می دارد  مرا  یکدم  نگاهم  کن

نگه  بر  آسمان  می کن  نگو  دیگر  خداحافظ


نظرات 1 + ارسال نظر
کبرا پورپیغمبر( اذر) 1391/10/14 ساعت 10:48 ب.ظ

برادرخوبم ............ یه سوال که باید بدونم : شعرها سروده های خودتانه ؟ منتظر جوابم . زنده باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد