قصه هر روزه کارمند در تهران

صبحدم صدای قارقارک همسایه از خواب می پراندم

وای ساعت گذشته و من هنوز در خوابم

کت را به پا و شلوار را به تن کرده  یا ناکرده

دگمه آسانسور به زیر انگشتم

دوان دوان بسوی ایستگاه پرواز می کنم

از سطح تا به عمق زمین با پله می روم

آه مگر چند پله است

انگار این زیر زمین شهری شده دراز

زیبا و خوشکل و ملوس با مردمانی خواب آلود

ناگهان

صدایی شنیده می شودو از داخل تونلی که آخرش ناپیداست سفید و قرمز درازی بیرون می آید

می گویند اینجا مترو است

دری باز می شود و مردمان همه  آویزانند

چشم در چشم هم

هم بو و هم صدا

همسفرکار و زندگی هستند

گاه گاهی کتابی در دست

آن یکی خوابیده  دیگری خواب دیده

آن یکی شکوه از ایام کند

یاد دوران دلار 70 ریال

یکی می گوید به دادم برسید پای من له شده است

فشار نیوتن اینجا بیشتر از مرکز عالم باشد

ناگهان ظریفی از سقف می گوید ایستگاه آزادی

همه در تاب و تب اند و بی تاب که آزاد شوند از این زندان هر روزه

با صدای زیق زیق اعصاب خرد کنی دراز قرمز و سفید توقف می کند

و در باز می شود

فشار برای لحظه ای برداشته می شود

اما  دلخوشی کوتاه است موج بعدی فشاری دو چندان دارد

آقا راه بدید  تکونی بخورید

اون وسط جای دو نفر خالی است

آی رفیق مگه اینحا جای دلالی است

نه نمی شود

دو مرد با لباس یکسان با فشاری دوچندان هل می هند

وناگهان در بسته می شود

دوباره قصه یورو و دلار و مسکن بیداد می کند

عاقبت آن لطیف در سقف جاخوش کرده می گوید ایستگاه انقلاب

می پرسم هنوز هم اینجا کتاب توزیع می کنند

خوشمزه ای می گوید آره بدو دیر نرسی تموم می شه

و من دوباره با پله ها برابرم

اینبار انگار برق نیست یا خراب است دستگاه

آه و ناله و فحش است که نثار می شود به شهر

عاقبت با هن هن بعد از عبور از تونل های صاف و صوف

به خیابان می رسیم

بر روی خیابان پلی بگذاشتند ولی

همه پل را نمی بینند انکار برای بعصی ها نامرئیست

بر بالای پل یکنفر دراز کشیده و دریوزه می کند

ما را قسم به جان عزایزان می دهند

ماندم چگونه بگذرم از صحنه های رنگ پریده که ذهنم را می خراشند

اما  عبور می کنم و خود را توجیه

از آن بالا بهتر می شود مردمان را دید

که چون کرم در هم می لولند و راه باز می کنند

اینان به کجا می روند

وای بی آر تی رسید باید زودتر بروم

شاید برسم

آخه رئیس حساسه ساعت 8 همه میزها را چک میکند

که از تنهایی در آمده باشند

ولی شلوع است و باز هم فشار مرد حلال مشکل است

و باز هم قصه همان است که در مترو بود

و مردم آویزان که با هر تکان به هم تلنگر می زنند

گفتم گوش هایم را پنبه بگذارم ولی

بگذار بشنوم شاید بشود حرفهایشان را شعر کرد

ولی افسوس ناگهان راننده می گوید جا نمونید آخرشه

و ناگهان چرت دلم پاره می شود

آه ساعت 8 است

پله های اداره چه بلندند و زیاد

و هنوز 5 از 8 گذشته کامپیوتر روشن و پشت میز مستقر می باشم

جانم چه خوب شد رئیس تازه با گام های سنگین می آید

خوشحالم که امروز میز من تنها نیست

ولی می گوید باز هم دیر رسیدی کارمند

و نگاهم به شیشه دفتر افتاد که از طرف من مات بود

گفتم چشم قربان

چه روز سختی بود

گاه کار و گاه مرور داستانهای مترو

یکی می گویدرفته بالا سه صد تومن از صبحدم تا حالا

آن یکی می گوید تو نداری دلار

می گویم نه پسرم دارد اما

می گوید ایول حالا چقدری دارد

می گویم 10 دلار

نیشخندی تحویل می دهد و دور می شود

همه بی تاب و کلافه هستند

می دونی حقوق من چنده

می گویم چنده

فقط 300 دلا

جدی

گفتم مگه حقوق تو را به دلار می دهند

می گوید نه خنگ خدا

تبدیل کردم

و من حیران که اینجا جه خبر است

دیرم می شود امروز هم بگذرد و دور شوم از این شهر غریب

ناگهان می بینم هم با هم برپا دادند همه نایلونی در دست

می پرسم حامد اینجا جه خبر شده مگر چیزی می دهند

می گوید نه وقت ناهار و نماز است و مسلمان گشنه

فهمیدم دقایقی بعد همه پشت ماکروفر به صف ایستاده تا

که زگرمای جدید گرم کنند قوت لا یموت را

بگذریم

بعد غذا که وقت خواب می آید

اما خواب مجاز نیست فقط چرت سرپا می زنند همه

دارد کم کم ساعت 4 هم می رسد

جانم دوباره کارت می زنم و آزاد می شود

دوباره گرفتار دود غلیظ خیابان می شوم

...

وقتی به کلبه می رسم نای ندارم که نفس تازه کنم پسرم می گوید بایا

مشقهایم را کمک می داری

خانم گفته نفری 10 تومن لازم است

می گویم 10 تومنی از کحا بیارم می گوید بابایی

انگار مخت تاب داره

بیا مشقامو کمک کن که چشام خواب داره

بابایی اول بگو سرکار خانم  یه ایی بده ما

تا چایی برسد بر روی کاناپه جرت می زنم

چای می رسد صدا می زند آقا آقا

مگر کوه کندی

گفتم راست می گوید

ولی یک جای دو چای کافی نیست

خواب می اید و من بی خواب می شوم

هنوز پسرم می گوید دیکته من چی شد

بابا یا مامان

و من می گویم بیا بنویس

درختکاری

به دست خود درختی می فشانم

پسرم می گوید تو کلاس سومو هم خوندی می گویم حالت خوبه

من فوق لیسانس این مملکتم

می گوید خوب آخه درخت را می کارند

گفتم باشه گرون نخر ارزون میاد

گفت چی ، اینم بنویسم

می گویم نه بابا ولم کن

دیکته اش سه تا تشدید کم داشت

می گویم حواست هست جقدر تشدید کم گذاشتی می گوید آخه بخاطر شماست

انقدر کاراتون مشدد هست، گفتم اینجا نذارم تشدید ،دلتان خوش باشد

گفتم آفرین حداقل تو به فکر مایی

می گویدد بابا راستی دلارام حالا چند تومن میشه

وای  ی ی ی ی ی ی

بخدا مغز سرم صوت کشید

رفتم که بخوابم

شاید آرام شوم

که فردا دوباره همچون امروز

باید از اول قصه را مرور کنم

کاش می شد خودم را از این شهر دور کنم

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا 1391/08/19 ساعت 12:47 ق.ظ

ملوس ناز یا ملوث آلوده؟

ملوس منظور می باشد ممنون

[ بدون نام ] 1391/11/15 ساعت 05:29 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد