تو بمان تا که بمانم زنده

صبحدم سر کوچه دیدمش نان سنگک در دست

ریه ها پر ز هوای صبحگاه

چشم ها باز تر از روزن تکرار زمان

گفتم ای مرد تو امید دل و دریای منی

تکیه گاه ره فردای منی

پدرم تو بمان تا که بمانم زنده 

که وجودم همه گردیده ز تو آکنده


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد