در دالان جنگل

دالان جنگلی 

در  آن دالان جاده جنگلی که مرا به ماهی عشق تو می رساند 

به زیر تاریک و روشن جنگل که سایه های مان ناپیدا بود  

توقفی کردیم

 نگاهی به عمق مکان کردم 

 و  

در عمق زمان شناور شدم 

 یک لجظه تو به دیدار ذهنم آمدی 

 گفتم که تو را منتظرم  

ولی دریا پیش رو بود 

 و  

ماهی ها منتظر 

 نمی شد از هیچیک گذشت.  

تو در ذهنم ماندی و من به دیدار دریا رفتم 

و ذهن من  

و  

ماهی دریا یکی شدند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد