ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
من آن یک لقمه نانی را که گفتی برای آبروی خویش می خواهی به دست مردمان دیدم و لیکن گذارش را بسوی تو ندیدم چرا که چشم انسان بس حریص است و قلب او گاهی مریض است و پندارش بسی بی تاب و هیز است
من آن یک لقمه را دیدم ولیکن فراموشم شد از بهر تو باشد فراموشم شده از من نباشد فراموشم شد از دنیا جداشم
خدا آن لقمه را بر خوان ما داد که سنجد مردمی بندگانش در این ره باز بشناسد جوانمرادان و یا بخشندگانش