رویای شب بارانی

هنوز در زیر بارانم از آنشب به زیر بارش باران و رویا  که دستم را به دست باد دادم و باد آنشب حضورت را به من داد

هنوز در آن شب رویایم من بیادت هست در عبور از پشت آن نور که محو اما هویدا بود ما را و نور  عشق از فراز قصه می تابید، هنوز بی تاب آن یک لحظه ام من که دستم را به دست لحظه ها دادم و گوش بر تق تق باران به زیر سقف شیروانی بود

در آن شب زیر باران شبانه که نور محفلمان آسمان بود و تاج رقصمان رنگین کمان صبح فردایش،  چه نازی داشتند غرش های تندر و من چشمم به چشم لحظه ها بود و تو دستت به دست باد و باران ، و یادت هست به پشت بام شادی مدام از شرشر باران تو گفتی و من بی تاب اشعار تو بودم 

هنوزم من در آنشب ماندم  و دوری تو از باران شب ها  هنوزم خیس خیسم من از آنشب هنوز م آن طراوت ،آن ترنم ، مرا بی تاب باران می نماید. هنوز با اولین قطره کنار پنجره بیخود شده تنفس می کنم بی تابیت را

هنوز در آن شب بارانیم من هنوز خیسم هنوز م همسفر یا غرش غران تندر هنوز از آسمان چشم تو نورانیم من  من آنشب بسته ام چتر دلم را و بی تاب شب بارانیم من گرفتار تو و حیرانی خویش 

به پشت بام پشتی یاد داری  که نور آسمان تنهاست شاهد و شعر قطره ها بارید بر آن  تو رو بر آسمان کردی چه گفتی در آنشب آسمان بی تاب ما بود به امر دل و در فرمان ما بود عبور لحظه ها بی سایبان بود بیادت هست آن قطره شبنم به روی برگ بی تابی چه می گفت بیاد آور که من بی تاب آنم  اگر یادت نمی آید بگویم تو گفتی ابری و بی تاب بارانی و من گفتم زمینی خشک خشکیده ببار ای لحظه بی تاب باران  تو  می گفتی که من ابر بهارانم وبس بی تاب بارانم و لیکن جز بهاران را نمی بارم  بهاری گرشوی باران ببارد و گرنه حسرت باران بماند  و من رفتم که بهاری نو بیارم و لیک رویای خیسم را ندیدی گذشتی از بهارم ناشنیدی

بیادت هست به زیر ناودان انتظارم چقدر خسیدم و بی تاب گشتم و لیکن چشم در چشمم گذشتی هنوز من در شب رویایم من ،هنوز خیسم از آنشب ، هنوز عقد و گهر می ریزم امشب ، هنوزم من گرفتارم  گرفتار تب تند نگاهت ، گرفتارم به نت های صدایت ، گرفتارم به آن شبنم که بر زلفت نشسته ، به جای دست من بر تار زلفت ترنم های باران نقش بسته 

هنوزم من همان رویای خیسم  که چتر خویش را بر بسته تنها به زیر شیروان خانه پشتی درون انتظار خویش خیسم 

بیادت هست آنشب به زیر نور بی تابی چگونه قسم بر باد و طوفان داده بودیم اگر باور نداری ابر شاهد اگر باور نداری رود اینجاست هزاران لحظه ی نابود اینجاست اگر باور نداری باد و باران همه بودند و ما تنها نبودیم بیادت هست آن تک قطره ای که بدامانت چکید از چشم خیسم و تو گفتی مگر سقف دلت سوراخ دارد   

بیادت هست بر بالای تپه تو گفتی ابر بی تاب بهاری، بیادت هست گفت وامداری ، بیادت هست می خواستی بباری ، ولی رنگین کمان صبح آمد و تو در اوج بی تابی مرا بر قصه ی شب وعده دادی 

گرفتار شب رویایم من  هنوز همپای آن بی تابیم من و لیکن گم شدی آنشب تو گویی که از جنس ابر و باران بودی بر آسمان رفتی

هنوز رویای من باران شب هاست که شاید خیس گردم از نگاهت هنوز در آن شب رویایم من

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد