ببار بر بی تابی روزگار

محسوس ترین لحظه ی بی تابی باران

  بر شانه های لرزان روزگار

  تو را بیادم می آورد 

 یاد باد آنشب

به زیر ریزش مدام عقد و گوهر بر شانه های بی تابی 

من  هراسان  که  شاید گرمی  دست  تو 

را در  عبور  لحظات  نداشته باشم

و  تو   نقطه  فوران   انرژی

که مرا بی تاب می کند

ببار بر بی تابی روزگار

تا بروید و برویاند

جوانه را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد