راز من و پنجره ها

 از همانشب که تو در باغ

پی پروانه به اصرار زمان می رفتی و من آنشب به تو رازی گفتم 

دیگر از راز من و پنجره ها

هیچکس غیر تو آگاه نشد

باغ بعد از تو دگر راز نگفت

چشمه خشکید دگر ناز نکرد



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد