تمنای تو

غرق شدم غرق تماشای تو ، درد شدم درد تمنای تو

بس که تنیدم به گرد خودم ،پیله شدم پیله ی سودای تو

شعر شدم شعر نفس های تو ، محو شدم محو سراپای تو

بس که دویدم به دنبال تو ، گرم شدم گرم غزل های تو

جام شدم جام هواخواه تو ، دام شدم دام به دنیای تو

بس که زمن درد و دوا خواستی، درد شدم بهر مداوای تو

سرد شدم سرد به گرمای تو ، مرد شدم مرد مصفای تو

بس که مرا با کم و غم خواستی محو شدم محو تماشای تو

سور شدم تا که تو سازم شوی ساز شدم ساز دلارای تو

بس که برقصید دلم با نوا ، نوحه شدم بهر نواهای تو

شام شدم شام سیه رای تو، صبح شدم از پی شب های تو

بس که زمن سوز و نوا خواستی ، غرقه شدم غرقه ی دریای تو

شمع شدم تا که بسوزانیم سوزش شمعی به سراپای تو

بس که مرا سوخت غم عشق تو شعله شدم شعله به فردای تو

فال شدم فال تماشای تو ، رام شدم رام سخن های تو

بس که دلم گشت گرفتار تو سوته شدم سوته ی سودای تو

قصه محمود فراموش شد تا که شدم همدم شب های تو

گر تو بیاد آوری این خسته را مست شوم مست غزل های تو



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد