یه وقتایی هست

یه وقتایی هست می خوای بری بالای یه بلندی فریاد بکشی. 

 یه وقتایی هست زنگ می زنی به دوستت فوت پدرشو تسلیت بگی، بهت می گه قدر پدرتو بدون ولی تو نمی فهمی چی می گه...  

یه وقتایی هست که تازه می فهمی قدرشونو دونستن یعنی چی 

 یه وقتایی هست یه .همکارت بهت می گه واسه پدر مادرمون کاری نکردیم، تو با خودت می گی حالا وقت هست، همه کار می کنم واسشون...  

یه وقتایی هست که دیگه وقت نیست.  

یه وقتایی فکر می کنی اگه از دستشون بدم چی، ولی باورت نمی شه که واقعا می شه از دست داد... یه وقتایی می شه که از دستش می دی و می گی کاش فقط یه روز دیگه بود، بهش می گفتی چقدر دوسش داری. می گی کاش یه سال دیگه بود که واسش خیلی کارا می کردی. 

 یه وقتایی هست می خوای زمان برگرده عقب. می دونستی یه روزی این روز میاد ولی باورش نمی کردی، وقتی میاد تازه می گی چه زود، کاش وقت بود. 


 

امروز متن بالا رو تو فیسبوک یکی از دوستان دیدم . آره پدرش از دستش رفته بود متن بسیار تاثیر گذاری نوشته بود که حسابی آدم رو تحت تاثیر قرار می داد . 

دلم گرفت خیلی گرفت. اشکم در اومد ولی از مشیت الهی و قانون طبیعت گریزی نیست  

 آره یه  وقتایی هست که نیست یه وقتایی هست که فریاد بلندی آدمی خیلی نارساست

یه وقتایی هست که باورش مشکله ولی هست. 

 یه وقتایی هست که نمی خوای قبول کنی اتفاقی افتاده ولی افتاده .

 یه وقتایی هست که هست ولی او نیست . 

 یه وقتایی هست که فکر نمی کردی میاد می دونستی روزی میاد ولی قبولش نداشتی .  

یه وقتایی هست که می خوای نباشه ولی هست. 

کاش آدم اونوقتا که حتما میاد و گریزی ازش نیست حداقل افسوس کمتری داشته باشه . نگذاریم حتما بیاد و بفهمیمش کاش زودتر بتونیم درکش کنیم تا کمتر حسرت به دل باشیم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد