ای غروب بی غروب با همه دلتنگیات بودنت ضروریه

غروب که می شه باز دلم می گیره  

فکر می کنم دلم  تو این دنیا اسیره  

غروب که می شه دنیا کوچک می شه  

دلم برای خود و خودم تنگ می شه 

غروب همیشه فصل دلتنگیه چه زرد باشه چه قرمز یا که رنگ دیگه 

غروب و دوست ندارم دلتنگی رو میاره  

غروب و دوست نداره هی می گه یه روز دیگه رو گذاشتی لب تاقچه  

ولی غروب با همه دلتنگیاش یه چیز خوب داره که تو رو به یاد خودت و همه اونایی که دوس داره میندازه  

ای غروب بی غروب با همه دلتنگیات بودنت ضروریه

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین 1392/04/03 ساعت 12:11 ب.ظ

محمودجان بهت توصیه می کنم این شعر و یه سری دیگه از شعراتو دراختیار آهنگسازها قرار بده.مطمئنم چیز خوبی درمیاد.

چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد