عواقب قبولی بیشتر دختران در کنکور

 نتایج کنکورهای  سال ۱۳۹۰ اعلام شد و تعداد دیگری از جوانان در جستجوی آرزوها راهی دانشگاه ها شدند. اما نتایج دانشگاه ها قابل توجه و قابل تامل است. درصد قبولی دختران از ۲۸ درصد اوایل انقلاب به ۶۴ درصد در سال های اخیر رسیده است. اینکه چه شد که این اوضاع پیش آمد بماند چون دلایل مختلفی دارد و نیاز به بحثی طولانی ولی مطلب من عواقب افزایش دختران دانشگاهی بر پسران است. 

 

امروزه همه ما در اطرافمان دختران لیسانسه  ای را می شناسم که با مردان زیر دیپلم و یا ذیپلم ازدواج کرده اند و چه بسیار دختران تحصیل کرده ای که در خانه مانده اند. 

به هر صورت به ازای هر ۶ دختر ۴ پسر تحصیلات دانشگاهی دارند و ۲ نفر دیگر باید با کسانی ازدواج کنند که تحصیلاتی در حد دیپلم یا پایین تر دارند و یا اینکه هر گز ازدواج نکنند . اگر ازدواج نکنند معضلات خاص خودش را دارد . اگر ازدواج بکنند با شرایط تحصیلی پایین تر از خود معمولا در زندگی به مشکل می خورند چه این مشکل به بیرون درز کند و چه نکند.  

اما مشکل کجاست: در جامعه ما که هنوز هم که هنوز است تحمل مدرک بالاتر زن برای مرد دشوار است . خدانکند زن روزی مدرک خودش را به سر  مردش بزند که مشکل مضاعف می شودو آنوقت است که مرد از کوره در می رود و الی آخر.نگید این اتفاق نمی افته که می دونید این اتفاق میفته چه به عمد چه به سهو چه واقعی چه با سوء تفاهم  چون مرد غرور داره وحتی یک اشاره زن یا یک عمل زن هم می تونه این موضوع رو در ذهنش تداعی کنه. 

مسلما دختری که زحمت کشیده تحصیل کرده کار می خواهد. از طرفی شاید برای همه کاری که انتظار آنرا دارند نباشد که نیست در نتیجه باعث سرخوردگی می شود از طرف دیگر هر چه دختران بیشتر موقعیت های کاری را اشغال کنند از فرصت های آقایان کم می شود. خوب حتما می گید حقشونه آره ولی فکر کنید از طرفی بیکاران مرد افزایش پیدا می کند و دوباره ازدواج ها به تاخیر می افتد که عواقب خاص خودش را دارد. از طرف دیگر در جامعه ما مرد نان آور خانواده است و اگر نتواند کار مناسب گیر بیاورد چه مشکلاتی که پیش می آید ولی زن اگر کار پیدا نکرد هم نکرد اتفاقی خاصی نمی افتد چون نان مرد را می خورد.(به درست وغلط این مسائل فعلا کاری ندارم فقط شرایط را می گویم)

موضوع دیگه اینکه این دخترا که به دانشگاه می روند و درس می خوانند به دلیل همگون نبودن ورودی تعدادی از آنها بدون شوهر می مانند و هی درس  می خوانند وهی مدرک بالاتر  می گیرند وهی توازن به هم می خورد و هی دختران در خانه مانده زیاد می شوند و هی و افسرده و سرخورده می شوند و عوارضی که به دنبال دارد.   

دختری که خودش از بی شوهر مانده ها بود می گفت الان فکر خیلی از دخترا شده : 

اگر پیدا نکردی شوی   زگهواره تا گور دانش بجوی

 بحران دختران

الا فکرش را بکنید در این طرف تعدادی پسر ایستاده اند که کار مناسب گیر نیاورده اند و تا کار نباشد پول نیست و تا پول نباشد زن نیست . این افراد آستانه تحملی دارند و بسیاری به گناه می افتند. در طرف مقابل دخترانی ایستاده اند که تحصیل کرده اند احتمالا کار هم گیر آورده اند ولی چون پسر هم کفو شان سراغ آنها نیامده و پسرای پایین تر هم یا نیامده اند ویا دست رد به سینه آنها زده شده  باز بدون شوهر می مانند و باز تکرار داستان بالا. 

مثل اینه که هر ۲ تا یک طرف جو بودند ولی به دلایلی دختره پریده اونطرف پسره نمی تونه مجبورن از ۲ طرف به هم نگا کنن و هی قورت بدن ولی تا کی می تونن قورت بدن اگر هم اینپرید اونور جوی و با همه ازدواج کردند همیشه همین لبه جو هستند و هر روز احتمال دارد بیفتند توی جوی و شاید هم یکی اونیکه رو هل بده و از جوی انطرف بندازه و دوباره از داستان از نو شروع بشه . 

 ای کاش فکری بشه که باهم برن کنار جو با هم رد بشن و باهم بمونن.

ا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد