-
تنها مال من
1394/09/12 19:39
دلم بسیار می خواهــد که تنها مال من باشی عروس قلب دلتنگم به گردن شال من باشی به چشمم اشک اگر آید به روز سخت دلتنگی بگیری اشـــــک هایم را ،الف تا دال من باشی به روز شادمانی همنشین خنـــــــده و شادی به روز سخت بیماری خودت تبخال من باشی زنی هی بر ســــرم شانه ،شبیه در و دردانه به من آغــــوش بگشایی فقط باحال من باشی...
-
من از یاد تو سرشارم
1394/09/05 07:10
در این شب ها که دلتنگی مرا بر هر در و دیوار می کوبد و عوعوی سگان از راز یک دیدار می گوید در این شب ها که دبّی در میان آسمان شهر پیدا نیست من از یاد تو سرشارم چه باز آیی میان کشتزارانی که بذرش دادی و آبش چه هرگز نگذری از جوی بی تابش چه تنها در خیالم کهکشان هفتمی باشی که من هرگز نمی دانم ره و صبح و سرانجامش من از یاد تو...
-
پزدومورف
1394/09/04 20:33
دل دیوانه ام گاهی تریس را زلف می بیند اگرچه گوشه ی صفحه نشان قلف می بیند تراف و موج دیتا را چو امواج خروشانی خودش را روی رمپی در کنار گلف می بیند گروسی استراتا را شبیه سیب گیسویش برایت اسپات چشمش را نشان لطف می بیند وقتی انتی کلین تیپک و سرحال و تپل باشد تاپ انتی کلین ها را چو توپ گلف می بیند گهی آنلپ گهی اینلپ به روی...
-
چاه یارانه
1394/08/22 17:47
اوّل به قصد خدمت یارانه ها به را شد با همت رئیسان سوبسید کله پا شد گفتند خوشه بندیم یا که دهک نویسم خر خورد خوشه ها را،بر جملگی روا شد بنزین و نان و شکّر ،چند چیز خوب دیگر آزاد گشت و در شهر هنگامه ای به پا شد یکباره کل اجناس یاغی شدند و گفتند ما کم نه ایم از آنان، قیمت دو لا سه لا شد خوش می نمود اول یارانه های مقطوع...
-
زندگی شعر قشنگیست
1394/08/22 00:21
زندگی شعر قشنگیـــــست خرابش نکنیم نقشه از همه رنگیست بر آبش نکنیم زندگی فرصت رقصیــدن با قافیه هاست بی دلیل و سببی همچـو طنابش نکنیم لذت و عشق حلالیســت خدا داده به ما با قوانین خــــــــــــودآورده عذابش نکنیم زنـدگی باغ تماشا و تمنــــــــای خداست بی وصــــــــال رخ آن یار سـرابش نکنیم زندگی بوسه ی مهــر است بدست...
-
صبح خوب
1394/08/19 08:18
صبح خوب است که با بوسه ای آغاز شود مثل یک غنــــچه که بر روی گلی باز شود دست با گــــــرمی دستی بکند راز و نیاز دل پر از عشــــق شود بر همه ابراز شود محمود مسعودی
-
درد عاشقی درد کمی نیست
1394/08/14 18:54
مرا جز کوه و صحرا همدمی نیست که درد عاشقـــی درد کمی نیست غلـــــط بود آنچه می پنداشتم من اگر گــــــویم پشمانم غمی نیست چه حاصــــل بی رخ یاران نشستن به شهری که بجز دود و دمی نیست اگر مجنــــــــــون لیلا گشته باشی بجز در کــــوی یارت زمزمی نیست ز کوهستان غرور،از دشت وسعت همــــــــه جز آرزوی مبهمی نیست چه می ماند...
-
جام زندگی
1394/07/30 19:49
این جام که در دســت تو بینم یکتاست از حیث نژاد و جنس خود بی همتاست قــــــدر ار که ندانی و به سنگی بخورد فریاد به آسمان رســــــد ناپیداست این جام که زندگی نهادند نامش شیرین چو عسل بود جمال و کامش هشدار که نشکنی، نگونش نکنی چون ســوزن و تیر می شود اندامش "محمود مسعودی"
-
جاده و پیچ و خمش می گذرد
1394/07/02 06:08
همسفر گفت که این راه چقدر طولانیست چقدر پیچ ، چقدر خم دارد گفتم آری ولی هر سبزه ی این پیچ تو را کم دارد برگ و گل های چمن بهر تو آراسته اند چشم تو را منتظرند سنگ ها منتظر حضرتعالی هستند تا که بر تخت ترین نقطه یشان بنشینی و بنوشی اکسیژن ناب مه هنوزم باقیست تا تو را محو تخیل سازد راستی آن مورچه را می بینی که به دندان...
-
به هفت ها سوگند
1394/06/31 21:10
به لحظه های تمنا، به دست ها سوگند به چشم های تماشا، به دشت ها سوگند بهشت بی تو برایم جهنمی سرد است به آسمان و زمینش ،به هفت ها سوگند محمود مسعودی
-
قصه ی من و تو
1394/06/25 12:05
قصه ی من و تو ماضی ساده نیست که به سادگی گذشته باشد ماضی بعید نیست که در زمان هایی دور تمام شده باشد ماضی استمراری نیست که جایی نقطه سرخط قرار گرفته باشد حال ساده نیست ، حال عجیبیست که تو می دانی و من قصه ی من ,و تو حال استمراری است که نه ماضی خواهد شد و نه مستقبل قصه ی من و تو قصه ی رود و دریا قصه ی تلاش برای رسیدن...
-
فقط سوژه
1394/06/13 21:37
سوژه ی عکسی ،شعری،جایزه ای می شوی و دیگر هیچ سوژه ی اشکی، گریه ای ،خاطره ای می شوی و دیگر هیچ قرار بود امید پدری، مادری ، ملتی باشی حالا فقط سوژه شدی ،سوژه و دیگر هیچ هیچ تلنگری در کار نیست هیچ وجدانی بیدار نیست تو آبروی رفته جهانی بر آب تو آرزوی به باد رفته ی دینی در سراب ولی خوش بحالت حداقل سوژه شدی خواهران و...
-
خودروی ملی ، خیانت؟ (خرید خودرو صفر ممنوع)
1394/06/12 10:46
خودروی ملی رو هر روزی یه جور تو حلق ملت میکنن قیمتا هی می ره بالا ، مگـــــه احساس خجالت میکنن تا میگی یه کم به فکر مردم و جون و جووناشون باشین تند میگن اینا دارن به کشـــور و ملت خیانت میکنن نمیگن اونا که با صد تا دلیل و مــــدرک و وابستگی جنس بنجل میدن،آدم میکشن دارن جنایت میکنن ما یه عمره واستادیم شاید شما...
-
تو ابر جنگل ابری
1394/06/11 21:41
من از چشم تو افتادم تو از چشمـم نمی افتی تو آن ابرو و مژگانی که با اشکـــــم نمی افتی منم شبنم به برگ گل و لیکن شاد و سرزنده که گر صد بار هم افتم تو از رسمـم نمی افتی تو ابــــــر جنگل ابــــری که در اوجی و زیبایی اگر باران نباری هم تو از شبنــــــم نمی افتی تو همچون همنوردانی گهی دوری گهی نزدیک ولی از پای اگر افتم تو...
-
مرو مرو
1394/06/01 19:56
مرو مرو که دلم بی بهـــــانه می میرد بدون تیر و تفنگ و نشـــــانه می میرد مرو مرو که لبم بی تــــــرانه می ماند بدون طعم لبی عاشقـــــانه می میرد ببین که خانه خرابم،ز ریشه بر بــادم امید ساقه و برگم شبــــانه می میرد تمام پنجره ها گل نمــوده اند امشب ندیده روی تو را ناشیــــانه می میرد تو را سکوت و مرا حـرف بسیار است...
-
بخاطر داشته باش
1394/05/17 21:36
البرز با شکست هایش زاگرس با چین هایش دماوند با گدازه هایش تفتان با بخارش سبلان با دریاچه اش زرد کوه با زنده رودش نام گرفت البرز بارها شکست،از شکست ها پله ساخت تا بزرگ و برافراشته شد. زاگرس بارها خمید، چین خورد، چین ها را غنی کرد تا امید مردم شد. دماوند خون دل خورد، آتش گرفت ، حرف درونش را فوران کرد تا به اوج رسید....
-
شعر اگر از درد آید
1394/05/17 21:32
شعر اگر از درد آید گل کند نسترن نیلوفر و سنبل کند ورنه چون موج آید پنهان شود چند روزی را فقط غلغل کند محمود مسعودی
-
تو هم ای کوه چو من تنهایی
1394/05/14 20:35
تو هم ای کوه چو من تنهایی چو من دلتنگی تو هم انگار خراشیده رخت همه ی یال و کوپالت ریخته گونه ات آبله گون پای تو سنگریزه دامنت بس که پر از خط و شیارات شده گل پیراهن تو پیدا نیست تک درختی که چنان خال به لب های نگاری می بود رفته از چهره ی تنهایی تو، اثری آنجا نیست صخره سنگی که تو را هیبت و همت می داد به زمین افتاده، غیر...
-
در عین ابهت
1394/05/07 20:27
در عین ابهت همه دلتنگی و غم است این شهر عروسیست که در حجله بم است بلوار و بزرگراه و خیابان همه سو هست آرامش و امنیت و شادی همه کم است سرخ است لب و گونه ی این دختر زیبا پیچیده درون خودش انگار کلم است آزادی آن برج شده تا که بدانی سهم تو ازین شهر فقط دوده و سم است میلاد پر از جشن و سرور است و لیکن از اوج به پایین نگری...
-
برای ژئوفیزیست ها
1394/04/29 18:12
گاهگاهی ز خودم می پرسم: کار ما چیست در این خاکی گوی کار ما چیست در این کوته عمر کار ما شاید کشف رازیست که : در خاک زمین جامانده کشف الطاف خداییست که در عین سجود از نظرگاه بشر وامانده کشف حرفیست که یک جرعه ی آب یا که یک قطره ی نفت یا که یک کانی شنجرف قشنگ بهر اقرار همان، این همه راه آمده است تا بگوید رموزیست نهان در دل...
-
دلتنگی واقعی
1394/04/20 19:27
دلتنگی واقعی آدمیزاد از روزی شروع میشه،که می فهمه جدی جدی عمر کوتاهه،آنچه یک عمر شنیده فقط تعارف نیست،چقدر کار ناکرده و راه نرفته داره،چقدراطرافش ناشناخته هست. چی می تونست باشه و چی هست،چه کارها می تونست بکنه و چه کارها کرده. اونوقت خواب و خوراک و آرامش ازش گرفته می شه از یه طرف می خواد عقب مونده ها رو جبران کنه،دنیا...
-
حکم ابد
1394/04/14 20:04
مثل زندانی یی که حکم ابد خورده باشد هم از دوست و دشمن هم از یار بد خورده باشد مثل خرگوش افتاده در دام شیری که چنگال و دندان و حتی لگد خورده باشد مثل یک آدم صاف و صادق که روزی بسی تیر حقد و حسد خورده باشد مثل یک گل پسر که در مجلس عقد به ناگه زمعشوقه اش دست رد خورد باشد مثل یک دختر سربراه و پر از معرفت گذارش به بیراهه...
-
می فهمی؟ (برای 175 شهید غواص)
1394/03/25 20:33
ماهی شده بودند به دریا برسند می فهمی؟ در شهر جنون به حد اعلا برسند می فهمی؟ وقتی به کمین شب پرستان خوردند نوری شده بودند به فردا برسند می فهمی؟ آن لحظه که دست و پایشان می بستند از بهر همین بود که اینجا برسند می فهمی؟ مردانه به کنج خاک گل می گفتند تا در گذر از خاک به معنا برسند می فهمی؟ جز نام وطن چه بود در خاطرشان تا...
-
خیلی وقت کم می آورم
1394/03/18 22:09
از روزی که گرفتار تهران شده ام احساس می کنم روزها بیش از پیش کوتاه شده اند وقت سرخاراندن ندارم بیشتر از هر چیزی ناراحتم که وقت ندارم به خودم و دلم برسم. وقت ندارم افکار درون را بر کاغذ برون بسپارم. هر چه کمتر بنویسم در دلم بیشتر تلنبار می شود اینروزها حسابی ذهنم درگیر است بیش از پیش احساس می کنم عمر آدمی چقدر کوتاه...
-
روزی هشت ساعت
1394/03/04 19:49
ساعت پنج و سی: زیننننننننگ سکوت می شکند با شروع یک تکرار و سپس :چیزی شبیه صبحانه ساعت شش: درب خانه، صدای آسانسور شش و بیست :ترمز تاکسی هفت:درب دور سرت می چرخد نشانه در سوراخ و صدایی از آهن، عجیب غربت زا ولیک ساده و قاطع: تردد شما ثبت گردید حکم: هشت ساعت سلول انفرادی با اجازه ی تردد در بند عمومی هواخوری آزاد با نماهای...
-
عجیب دلتنگم
1394/02/23 23:42
عجیب دلتنگم چنانکه بغض نه تنها گلو که تمام وجودم را می فشارد بازوانم مدام سراغ تو را می گیرند و گرمای تو را تصور می کنند عجیب دلتنگم چنانکه اشک نه تنها از دیدگان که از تمام سلول هایم سرازیر است دست هایم مدام سراغ تو را می گیرد و گیسوان تو را به تخیل می کشند عجیب دلتنگم چنانکه خیال نه تنها سلول هایم که تمام ملکول هایم...
-
به جه آید
1394/02/15 19:25
دستی که نباشد به تو دستان به چه آید قلبی که ندارد به تو ایمان به چه آید من جنگلی ام چشم رضاخان تو تیری جنگی که نباشد به تو میدان به چه آید مشروط نخواهیم لبت را که بدانی مشروطه ز شاهنشه ایران به چه آید تبریز دلم منتظر شمس نگاهت آتش که نیفتد به نیستان به چه آید چنگیز مغول فتح کند شهر نشابور عطار نباشد به خراسان به چه...
-
اردیبهشت نگاهت
1394/02/02 16:24
اردیبهشت نگاهت مرا هوایی می کند هوای بوسه و مهر سکوت و طنین دوباره دوباره ی چشمانت محمود مسعودی ♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥ عجب هوایی دارد دره های شمالی ذهنم در فصل اردیبهشت نگاهت و صدای آبی چشمانت که دل سنگ را نرم می کند تمام شاخه هایم عاشق شده اند و تو را با عطر شکوفه ها صدا می زنند محمود مسعودی
-
در زمین دشمنان بازی چرا
1394/01/27 15:31
آی مردم ای همه همسایگان دور و نزدیک ای همه دلدادگان خاک پاک آریایی ای شما که جان به کف دارید از بهر وطن پس چرا همبازی دشمن شدیم فکر تخریب خود و هم دین و هم میهن شدیم گر که گل خوردیم از دشمن چرا خود به غیرت هایمان گل می زنیم با جوک و طنز و پیامک هایمان بر شعور و عشقمان پل می زنیم ما به دام دیگران افتاده ایم در زمین...
-
گاهی که دلتنگ می شوم
1394/01/26 08:24
گاهی که دلتنگ می شوم سر را به لاکم می برم با خویش می گویم چرا دنیا بهم پیچیده است سر را که بر می آورم آنسوتر از یک حس بد نه رود در ره مانده و نه ماه از تابندگی نه چشمه شورش کم شده نه بوته از جنبندگی ساحل کنار آب هست در سینه اش مهتاب هست امواج می کوبند بهم در فکرشان پرتاب هست رزها هنوزم قرمزند سبزینه ها جویای نور بلبل...