-
چراااااا؟خداااااا؟
1396/03/11 04:44
چراااااا؟خداااااا؟ هر بار که انتحاری،انفجاری در اطراف می شود انگار لرزش ها و ترکش های آن مستقیم بر روح و روان مان وارد می شود و یک چرا به بزرگی تمام عالم دین و سیاست در مغزمان سرخ می شود، هر بار که کودکی در سوریه ضجه می زند، مادری در عراق خون گریه می کند، دخترکی در افغانستان سراغ پدرش را می گیرد و حتی وقتی که در گوشه...
-
معنای رای متفاوت خراسان جنوبی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶
1396/03/02 19:42
معنای رای متفاوت خراسان جنوبی در انتخابات 96 با نگاهی به آرای انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ مشاهده می شود تنها در چند استان رای اکثریت به آقای روحانی نبود . در بین این چند استان از استان قم که بگذریم خراسان جنوبی بالاترین درصد رای را به آقای رئیسی داد و در واقع ایشان را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کرد.. در شهر بیرجند سال...
-
شجریان در مقابل تتلو
1396/02/29 03:58
شجریان در مقابل تتلو کاری به نتایج انتخابات ندارم که هر چه باشد تا چند ساعت دیگر اعلام خواهد شد. آنچه آزارم می دهد این است که گاهی چقدر سیاست ذهن ملت را مشوش و منحرف و مسایل ساده را پیچیده می کند. شجریان که عصاره ی فرهنگ و تلاش موسیقایی یک ملت برای حفظ فرهنگ تاریخی اش است در مقابل تتلویی قرار می گیرد که هیچ بنیان و...
-
برای فردای انتخابات ریاست جمهوری 96
1396/02/27 16:22
جدای از هر رنگی و هر تفکری همه به ایران می اندیشند اگرچه گاهی دروغ بگویند و بداخلاقی کنند که این هم متاسفانه مشخصه دنیای سیاست است. آرزوی هر ایرانی اعتلای ایران است.امیدوارم بتوانیم از اهداف کوتاه مدت بگذریم و به اهداف دراز مدت بیندیشیم یادمان باشد هر کس از صندوق درآید: 1- ریس جمهوری چهار سال است ولی او و عملکردش جزو...
-
تحلیلی ساده از مناظرات انتخاباتی 96
1396/02/23 16:47
یک تحلیل ساده از یک آدم ساده بعد از مناظره با خودم فکر می کردم اگر صدا و سیما از من بپرسد نظر شما در مورد مناطره ها چیست چه بگویم؟ بعد به ذهنم رسید بهترین جواب همان جواب همیشگی است: خوب بود فقط اگر بشه نمکشو(متلک و مچگیری شو)بیشتر و دوره ی برگشتش رو کمتر کنند.همین دو مشکل رو صدا سیما حل کنه برای عصر جمعه عالی است. و...
-
پوپولیسم یعنی چه؟
1396/02/15 09:33
پسرم گفت پوپولیسم یعنی چه که شده ورد زبان کوچه و بازار یعنی استفاده بهینه ی از آمار از دین و مذهب،از کار،از همکار از اشک و گریه و احساس حتی از پینه های دست یک بیمار از ضریب فلاکت ،از جینی از سوبسید و فساد،از هر کار پوپولیسم یعنی به هر قیمت چهره ای ساختن خوب و مردم دار یعنی دفن آرزوهای یک کشور در میان گرگ های ملت خوار...
-
صبح خوبست
1396/02/08 08:16
صبح خوبست که همصحبت باران باشی همدل و همنفس سبز بهاران باشی رود و دریاچه و جنگل همه را درک کنی خاصه تر آنکه به ملک طبرستان باشی یا که همخانه گل گردی و همگام نسیم تا سر کوی گلی شور به دامان باشی صبح خوبست که با غنچه گلی باز شود نور تابان چو برآید تو به میدان باشی بلبل از خنده ی گل گوید و گل راز سحر تو به گل خنده زنی...
-
آژیر زلزله (شعری از زبان زمین لرزه ای که خواهد آمد )
1395/11/07 19:59
شبی،روزی ،غروبی یا سحرگاهی زمانی که شود تسلیم سنگ سخت کوهستان و زان ناگه فروریزد سکوت سرد سنگستان سوار سینه ی امواج سینوسی سفر آغاز خواهم کرد به هر کاخ بلند یا کوخ پستی دست خواهم برد به هر کوچه به هر خانه به پستوهای تو در تو مسیرم باز خواهم کرد مرا صدها نشان است و شما باور نمی دارید اگر باورکنید هم، جامه ی تردید از تن...
-
مقصر حادثه پلاسکو کیست؟
1395/11/05 11:20
یکی از مهمترین بحث ها و شاید وطایف ما بعد از هر حادثه این است که مقصر را پیدا کنیم. مقصرانی که همه می شناسیم ولی برای سرگرم کردن خودمان در رسانه های مجازی و غیر مجازی دنبال آنها می گردیم. تهمت می زنیم غیبت می کنیم ،شایعه می سازیم، شایعه باور می کنیم و انتشار می دهیم. مقصران امروز همان مقصران دیروز و فردا هستند هیچ...
-
دشمن خر است ( خریت های روزانه ما آدم ها)
1395/08/27 10:56
هیچ می دانی که در دنیای ما چند تن خر است البته منظور غیر از خر، که او رسما خر است در علوم زیست شناسی خر فقط یک گونه است لیک صدها گونه بی نام و نشان،قطعا خر است فی المثل آنکس که صف می بیند و مردان صف می زند خود را به صف مانند یک گلزن خر است آنکه با زلف گل اندام طبیعت عشق بازی می کند لیک زخمی می زند بر چهره ی گلشن خر...
-
تاخیر و دیگر هیچ
1395/07/25 07:12
تاخیر و دیگر هیچ ساعت حدود ۲۳ به تحویل بار فرودگاه می رسم منتظر می مانم تا با آژیر نوار نقاله ورود بار اعلام شود نکاهی به تابلو می اندازم نوشته است زمان رسیدن ۱۳:۱۵ دقیقه از خودم می پرسم ما که الان نزدیک ساعت ۲۳ است چرا ۱۳:۱۵ دقیقه داستان را در ذهنم مرور می کنم دوساعت قبل ازپرواز پیامک می رسد پرواز شما از ۱۱:۴۰ به...
-
بسوزیم و بسازیم
1395/07/02 20:32
غریبه ای هستم در میان شهری بزرگ نه شهر مرا قبول می کند نه من او را نه من با او کنار می آیم نه او با من ولی از جبر روزگار خار در چشم و استخوان در گلو من در دل اویم و او در چشم من چشمم بر او و دلم با هووی اوست همیشه خواب طلاق می بینم ولی عقدنامه به دست روزگار است قاضی قضا بی او حکم نمی دهد باید به پای هم بسوزیم و بسازیم...
-
به هر نامی که ممکن هست دانشگاه می سازند
1395/06/14 21:49
به هر نامی که ممکن هست دانشگاه می سازند اگر جا کم بیارن شـــــــک نکن در ماه می سازند نه تنها دولتی ،بلکه پیام نـــور و دانشگاه آزادی به اوج قله ی کـــــــوه و به قعــــر چاه می سازند شبانهروزی و کاربـ ردی و پـــردیس و فــرهنگی برای مفلس و پـــــــولـــــدار و اهل آه می سازند ندارم شـــک سواد و علم و دانش لازم است...
-
مثال قطره آبی
1395/06/12 14:36
چنان گاهی فشارم می دهد دیوار این زندان که می ترسم فرو ریزد ز دیوار دهان دندان چنان در بطن و دهلیزم ز خون فریاد می آید که هر دم می توان فهمید ز رنگ زرد بی وجدان قلم در دست من می خشکد و خشکیده می گردد لب و دندان ،دهان و حلق و شاید بانی الحان میان مخچه با مخ جنگ سخت تن به تن دارم صدای غرش شمشیر می آید میان مغز یک انسان...
-
می چسبه چای آتیشی ولی کو چای آتیشی؟
1395/05/03 00:25
این شعر در یک سفر زمین شناسی سروده شده و در آن از کلمات زمین شناسی استفاده کردیده است. تراست زیر بارون و با چند تا دوست و مهمون و رودخونه ها خروشون و به دور از شهر زندون می چسبه چای آتیشی ولی کو چای آتیشی هزار چین جناغی و آجیلای شور باغی و همه از شهر یاغی و به جستجوی ساقی می چسبه چای آتیشی ولی کو چای آتیشی گسل های...
-
تاراج
1395/04/29 19:54
قطار شهر ها را هواپیما قاره ها را سفینه سیاره ها را به هم نزدیک می کند اینترنت فاصله ها را ماشین سختی ها را پول کمبود ها را از میان بر می دارد ولی بشر هر روز تنهاتر می شود چیزی در این میانه به تاراج می رود. محمود مسعودی
-
فیش نامه
1395/04/22 19:56
ایا یا ایهاالساقی کجا رفت کاس و ناول ها که فیش اول نمود آسان ولی افتاد مشکل ها گرفتم فیش و گفتم می خورم یک آب هم رویش ولی از مکر مکاران چه خون افتاد در دل ها مرا در باغ و ویلایم چه جای عیش چون هر دم فلان فریاد می دارد بگیرید این اراذل ها جناح یک برای کشتن دو می زند فریاد و ملت گرم بازی خوردن از این مسائل ها خیال کردم...
-
تبخیر آرزوها
1395/04/07 12:00
هر صبح شیشه ی گاز دار آرزوهایم را باز می کنم جرعه ای می نوشم و پا در خیابانی خسته می گذارم با عابرانی خسته تر از خودم مسابقه ی بوق می گذارم در هوایی سرشار از خیانت های بشر نفس می کشم در سلولی: به ملاحت لبخندهای زورکی به وسعت حبس های انفرادی به قدمت تاریخ شهرنشینی به حکمت لقمه ای نان ،با خودم کلنجار می روم گاهی برای...
-
آیه ی امن یجیب
1395/02/27 21:00
احساس او به شاخسار گلم عندلیب داشت اقرار می کنم که حالت من را عجیب داشت اقرار می کنم که ذهن مرا پاک خوانده بود هر تحفه ای که فکـــر کنی توی جیب داشت حتی تمام کوچه و پس کـــــــوچه های شهر را از برای روز مبادا،سمت و شیب داشت من گم شدم میان اینهمه افکار و خستگی او بهر لحظه لحظه ی من، اما طبیب داشت تا گل کنم میان این همه...
-
یاد بیرجند
1395/01/29 20:16
یاد بیرجند در دلم هر روز غوغا می کند در رحیم آباد چشمت شور پیدا می کند بین میدان ابوذر تا خیابان حکیم با شهیدان نگاهت شعر نجوا می کند قلب هی می کوبد و در گرگ و میش انتظار هر طرف می جوید و هر دم خدایا می کند کوچه های ساده ی دانشکده وقت غروب خیمه ی عاشق کشی در شهر برپا می کند شوکت آباد وجود من هنوزم خاکی است گرد و خاک...
-
روستای من ،دهات من ،ده ام
1395/01/20 19:52
بوی ریحان بوی پونه بوی یاس بوی کوچه بوی خونه بوی ماس بوی سبزی های باغ پشت جو بوی آب مانده در عمق سبو بوی کاگِل های باران خورده را بوی سنگ فرش لجن آلوده را بوی دیگ شلغم بابا کَلُو بوی پُختیک های کَندوک جلو بوی آب مانده در استخر ده بوی خاک تازه در هنگام مه بوی چشمه،بوی بید و بوی نی بوی کاریز،بوی دلو و بوی هی بوی...
-
گوش من از طعنه ی مردم پر است
1395/01/17 17:08
هرچه ذهنم از مه و انجم پر است گوش من از طعنه ی مردم پر است من به عشق و فکر خود شادم ولی کوچه از افکار دست چندم پر است محمود مسعودی
-
چه زیبا می شد این دنیا
1395/01/11 21:05
چه می شد فرض می کردیم : خیابان خانه ی ما است و دریا حوض و جنگل باغ زیبایی. زباله را میان خانه هامان ننگ، میان حوض مان بد رنگ، میان باغ مان ناجور و بد آهنگ می دیدیم. چه می شد بوته را گلدان، نهال و غنچه را فرزند، نوازش گر نمی کردیم، سر و دست و امیدش را نمی بستیم. چه می شد کوه ها را پلکان عشق، تمام دره ها را عاشقانی راهی...
-
بجوش ای شعر
1395/01/07 13:47
دلم میخواد دوباره مثل اونروزا تو باشی و من و یک حس صبحگاهی تو باشی و من و حالی که می خواهی همان حالی که می دانم و همان حالی که می دانی ولی افسوس منو اینجا عقیم کردن دلم زیر گلیم کردن سکوتم معنی سرد غروب قطب را دارد نمی دانم کجا و کی دوباره فرصت یک عشق خواهم یافت خدا را داد من بستان دلم در شعر و خود در دود می گردم...
-
دو نیمه
1394/11/27 20:25
در نیمه راه زندگی اکنون دو نیمه دارم نیمی به کوه مانده ،نیمی به شهر رانده نیمی به شعر و تصویر،نیمی به جبر و تقدیر نیمی گل و طبیعت ،نیمی به عقل و تدبیر آن خود که عاشقم بود همخانه با دلم بود آن خود شکسته درهم ، نه زخم هست نه مرهم نیمی به خویش مانده ،نیمی ز خود رمیده نیمی حصار دیروز ، نیمی اسیر فردا نیمی به بی قراری...
-
بی تو ای عشق
1394/11/02 15:27
بی تو ای عشق در این غربت زندان چکنم گر دهندم همه ی ملک سلیمان چکنم وفتی اینجا همه سنگند و هوا بی باران اینهمه بذر ز احساس گل افشان چکنم صنعت و علم بهم ریخته اوضاع بشر اینهمه شعر و غزل در سر بی جان چکنم چون درختی که به زیر خس و خاشاک فتد خاطرات خوشم از عهد بهاران چکنم من بدون تو در این بادیه ی شهر نشان در غروبی که رسد...
-
من از مرگی قبل از مرگ می ترسم
1394/10/17 22:56
من از مردن نمی ترسم من از مرگ امید و آرزوهایم ز خطی که به پایان می رساند جستجوهایم من از خاموشی یک حس دنیاگرد می ترسم من از اینکه نبینیم خواب دریا را نپویم راه جنگل را ،به دور از کوه بنشینم لبم خالی ز اشعار و نگاهم خالی از عطر طبیعت یا بدون جستجوی حس زیبایی میان لحظه ها گردد من از تکرار خورشید و غروب مانده در یک قاب ،...
-
زعفران ناب بیرجند
1394/10/11 20:34
به لبخندت که اخمت هم کنار چای من قند است لبت شیرین ، نگاهت زعفران ناب بیرجند است رها کن امشبی را گفتن از دیروز و فردا ها فقط بنشین کنار من بگو تک بوسه ای چند است محمود مسعودی
-
بیا تا مهربان باشیم
1394/10/09 22:43
بیا تا مهربان باشیم که این شهر پر از آلودگی هر لحظه کوس مرگ می کوبد نفس ها تنگ و سرها گیج و آدم ها بدون ساز می رقصند نه بادی می وزد تا کودکی درسی بیاموزد نه باران می زند تا چتری از پستو برون آید تمام مردم این شهر محکومند به مرگی سرد و تدریجی و مسئولین ما عمریست مقصر را نمی یابند مه و خورشید و ابر و بادها را متهم دارند...
-
دام گوزن
1394/10/03 19:26
گوزنی تشنه سوی چشمه آمد ز بهر آب و جست لقمه آمد چو در آب زلال افتاد چشمش دوباره زنده شد خوابیده زخمش که پاهایش چو نی باریک بودند نحیف و کوته و ناشیک بودند جو شد غمگین ز پاهای نحیفش به یادش آمد از شاخ ردیفش دگر باره نگاهی کرد و گفتا چه زیبا و قشنگ است باریکلا به دیگر سو پلنگی روبرو بود نه قلبی ماند و نه رنگی به رو بود...